حكومت پهلوي غارتگر فرهنگ و هويت آذربايجاني-وحید قاراباغلی
نتيجه سياستهاي تك قوميتي (50ساله) رضاخاني چيزي جز از بين رفتن زبان و فرهنگ اقوام مختلف ايراني (غيرفارس) را در پينداشت. حكومت نژادپرست پهلوي كه اولين حكومت دستنشاده درايران بود از بدو به قدرت رسيدن نغمه برتريت طلبي قومي خاص و من درآوردي آريايي را كه بر پايه اسلام ستيزي و تورك ستيزي بود سر ميداد و دشمني با اقوام غيرفارس بخصوص آذربايجان و توركها را از همان زمان شروع كرد. دشمنيبيمار گونه حاكمان پهلوي با فرهنگ و زبان اقوام توركزبانان بوسيله روشنفكران فارس و فارسگرا جهت داده ميشد در اين راه بودند متاسفانه توركزباناني كه در جهت مسخ و تحقير زبان و فرهنگ توركي پيشقراول تهاجم فرهنگي رژيم بر عليه فرهنگ و مدنيت توركان به شمار ميرفتند احمد كسروي نمونه بارز اين فتنهگريها بود,شخصيتي كه ضديت با اعراب و توركها و بخاطر خوشخدمتي به جلاد پهلوي به ضديت و دشمني با اسلام و فرهنگ و زبان خود گام برميداشت. رژيم پهلوي با استفاده از دستگاههاي تبليغاتي خود با سياستي ضدفرهنگي از چندين جناح موجوديت,غنا و تاريخ آذربايجان را مورد يورش قرار داد . اول زبانمان,ادبياتمان,گذشتهمان,تاريخمان اصلا” نژادمان وهمهچيزمان را چنان تحقير كردند,كه ما نشستيم خودمان خودمان را مسخره كرديم,و در عوض خودشان را آنقدر برتر و بالاتر نشان دادند به ما باوراندند تا اينكه اداي آنها را در بياوريم شبيه آنها حرف بزنيم آري مشكل اصلي ما آذربايجانيها عقده حقارتي است كه در طول بيش از 80 سال همچون بهمني از كوههاي سر به فلك كشيده با سياست سركوبي شروع شده ودر سالهاي اخير ملت ما را در خود مدفون ساخته است از زمان تحقيرهاي رضاخان تا سياستهاي سركوب و شوونيستي محمد رضا شاه فراري اين عقدههاي حقارت نا خواسته ذره ذره در وجود ما آذربايجانيها ريشه دوانيده ودر بيست سي سال اخير با پخش سريالهاي تحقيرآميز از صداسيما ,جوكها و ريشخندهاي مسخره به ماها قبولاندن كه عامل عقب ماندگي و تمسخر ما زبانمان است (همان هدفي كه دشمن اين كارها را دنبال ميكرد) زباني كه از همان اول در حصارهاي سياستهاي شوم شوونيستي نحيف و ضعيف تر شده بود روز به روز محجورتر گشت .آنچنانكه امروزه برخي از خانوادههاي آذربايجاني مخصوصا” افراد اداري و به اصطلاح تحصيلكرده “با كودكان خود به زبان فارس صحبت ميكنند تا شايد اين عقده دروني شده خود را به نحوي از تن خود رها ساخته و به خيال خود آدم و عالمي ديگر سازند .آيا از خود پرسيدهايد كه اين كدامين عاملي است كه ملت ما را به انكار بديهيات زندگياش كه همانا زبانمادري است واميدارد؟ آري زبانحاكم براي اينكه قوم و ملت يا آدمي را به زير سلطه قدرت و تسلط خودش بكشد تحقيراش ميكند به قدري شخصيتهايش را گذشتههش را همهچيزاش را تحقيرميكند كه او براي اينكه از مسير تهمتهاي و تحقيرهاي او در امان باشد از جاييكه هميشه بوسيله او تحقير ميشود فرار ميكند و به دامن خود او پناه ميبرد و خودش را به شكل او در ميآورد كه ديگر در مسير تهمتهاي او نباشد . عوامل گوناگوني ايمان به خويشتن را از آدم ميگيرد ملتي كه فرهنگ ملياش تحقير ميشود و دور مي ريزد ديگر نه اعتقادي دارد و نه ايماني و حاضر است هر گونه رفتاري را كه به او تلقين ميكنند بپذيرد و تنها چيزي كه ايمان به خويشتن را براي آدمي فراهم ميكند خودآگاهي است . در مرحله اول بفهمد كه مربوط به چه نژادي به چه ملتي هستم يا به چه تاريخي ,چه فرهنگي, چه زباني ,چه ادبياتي وابستهام به چه افتخارات وارزشهاي وابستهام و كاملا” خودم را بشناسم زيرا اگر فرهنگ را ازيك ملت بگيرند و فرهنگ زداييش كنند آن نسل را فقط فقير نكردهاند بلكه مسخ كرده و بيگانهاش نمودهاند ريشههاي ديرينه فرهنگي او را قطع كرده و بسوي بي هويتي و اصالتگريزي و سست عنصري سوق ميدهند نسبت به زبان مادري و فرهنگ اصيل گذشتگاناش بدبين ميكنند و حس ملي را در خويشتن او نابود ميسازنند به همين دليل است كه وقتي فرهنگ ملي انسان را از انسان ميزدايند و بي فرهنگ اش ميكنند وجودي ميشود تسليم و رنگپذير كه هرچه بخواهند ميكنند هر لباسي به تنش ميكنند بدون هيچ مقاومتي!
حكومت سراسر ننگ پهلوي در عرض 50 سال حكومتي خويش چنان ظلمي به مردم آذربايجان كردند كه حتي مغولها به ملل مغلوب نكردند,اگر قوم مغول مال ومنال مردم را غارت ميكرد حكومت به اصطلاح نجيب و اصيل پهلوي آريايي غارتگر فرهنگ و هويت اقوام مختلف ايراني (غير فارس) بود.آري تحقيرها و تمسخرهاي پهلوي به قدري ضداخلاقي و ضد فرهنگي بود كه حتي شهريار ملكسخن را وادار ساخت كه شعر معروف ” الا تهرانيا انصاف… توائي, يا من ؟” را بسرايد. متاسفانه سياستهاي ضدفرهنگي و پانفارسيستي رژيم پهلوي بعد از انقلاب اسلامي نيز توسط پسماندههاي رژيم قبلي دنبال ميشود. وقتي امروز كسي به توركي سليس صحبت كند, محكوم به پانتوركيست ميشود ,اتهامي كه در دوره پهلوي از كمونيست و تودهاي به پانتوركيسم مبدل شده است. وقتي كه آن رسانه به اصطلاح ملي, انواع تحقيرها و توهينها را به آذربايجانيها و توركها ميكنند و بجاي اينكه ما آن را با اعتراضات عقلاني و مدني خويش جواب دهيم در لاك خود فرو ميرويم و علاج را در رنگ عوض كردن وآموزش فارسي ( زبان تحميلي ) به كودكان خود مييابيم . اينجاست كه اين سوال پيش ميآيد كه صحبت از حركت ملي آذربايجان و احياي زبان مادري و اجراي اصلهاي 15 -19 قانون اساسي چه دردي را دوا خواهد كرد . مسئله امروز ما آذربايجانيها شكستن عقده حقارت و بازگشت به خويشتن خويش و شناسايي فرهنگ اصيل و بومي مردم اين ديار است ,امروز بايد آذربايجاني اين را درك كند كه علت عقبماندگيش در تكلم به زبان شيرين مادري خويش (زبان توركي سومين زبان قدرتمند دنيا /يونسكو)دنيا نيست.بلكه حقارتهايي است كه ناخواسته در اندرونش نهفته است او بايد امروز بابكها, نبيها و ستارها را فرياد زند و اسمهاي اصيل توركي بر روي فرزندانش بگذارد, تا به اصالت راستين خود برگردد و از فرهنگ غني 8000 ساله خود عيبي به دل نگيرد با كامبيز, داريوش ,كوروش و منوش و خشايارها نميتوان فرهنگ آذربايجان را احيا كرد. بر پايه اين خودآگاهيها ميباشد كه فعالان حركت ملي آذربايجان همواره بر لزوم بازگشت به هويت آذربايجاني و مقابله با همجهها و توطئههاي بدخواهان فرهنگ و مليت آذربايجان تاكيد ميكنند. آنها به نيكي واقفند هر ملتي كه قهرمانان و تاريخش را فراموش كند و از مفاخر ملياش روي برگرداند محكوم به شكست و نابودي است. آري فعالان حركت ملي آذزبايجان در راستاي حفظ هويت ملي آذربايجان اعتراض و فرياد هويت طلبي خود را با راه و منش مسالمت جويانه به گوش مسئولان حكومتي و جهانين ميرسانند,كه چگونه ملتي (30 ميليوني و اكثريت) را از حقوق اوليه و انساني خود كه همانا تحصيل به زبان مادري است محروم كردهاند و در عصري كه كرامت انساني در سرلوحه شعارهاي نهادهاي مدني دنيا و نيز سازمان ملل متحد قرار گرفته است ملتي را در زير اثناع تحقيرها و توهينها سركوب, زبان و فرهنگاش را بسوي آسيميلاسيون سوق ميدهند تا به خيال خود ملتي يكدست در زير لواي فرهنگ و زبان فارسي فراهم سازند و با قومكشي و امحاي فرهنگهاي ديگر ملل در ايران به نفع يك قوم خاص به صحنهگرداني بپردازند. پس يراستي كه تفكراتي كه طي 50 سال حكومت پهلوي در جامعه ريشه دوانيده بور بطور كلي ريشهكن نگرديده و پس از 8 سال دفاع مقدس كه آرمش نسبي در جامعه پديد آمد و التهاب ناشي از جنگ فرو كشيد دوباره بستر براي فعاليت عناصري ” پان فارس” و” پان ايرانيسم” كه در طول جنگ در كنج خلوت آرميده بودند مهيا شده است و مانع برابري اقوام مختلف ايراني ميشوند پس حركت ملي آذربايجان خود را در راه پاسداشت فرهنگ و زبان توركي و دفاع از هويت آذربايجاني مسئول ميداند, و داراي خواستهاي بحق قانوني خود ميباشد كه ميتوان به خواستهايي چون اجراي كامل اصلهاي , 15 , 19 , 48 9 قانون اساسي اشاره كرد, كه شامل خواستهاي بحق اقتصادي, اجتماعي, فرهنگي و سياسي ملت آذربايجان ميباشد.