تفسيري بر مقاله “سوسكها” - شاهين حسني
سياستهاي هدفمند استعماري از سال 1300شروع ميشود.ودقيقا 8 دهه بر ملت غيور آذربايجان اعمال شده.اما مجريان اين سياست بلا منقطع از رضاشاه” نظام سالار” گرفته تا خاتمي” مردم سالار”! هيچ كدام بطور واضح صحبت از مبارزه نژادپرستانه عليه ملت تورك به ميان نياورده اند . ومقاله “سوسكها” كه درارگان رسمي جمهوري اسلامي(روزنامه ايران) درج شده اولبن اعتراف رسمي است كه درزمينه صورت گرفته.اما قدري توضيح لازم دارد تا خوب فهميده شود:
درپاراگراف اول مقاله از”سوسكهاي چهار فصله”سخن ميرود و اينكه “چه كنيم تا جلوي سوسكها سوسك نشويم” اين دو جمله نشان ميدهد كه مقايسه اي هدفمند در پيش است و” سوسك” منظور اصلي نيست!
در قسمت “روش اول” ميخوانيم ” قبل از خشونت بايد با سوسكها به مذاكره بنشينيم” پس گفتگو يا بهتر بگوييم تقا بل فرهنگها در بين است!اما “سوسكها زبان مشكلي دارند كه خودشان هم نمي فهمند! وترجيح ميدهند به زبانهاي ديگر صحبت كنند”.نويسنده خواسته از زمينه تبليغاتي شووينيزمي استفاده كرده و توركي را زباني مشكل نشان دهد.حال اينكه توركي زبانيست قانونمند ودر عين حال ساده اما باتعداد لغات زياد و اگر سياستهاي شووينيستي قطع شود نه تنها توركها بلكه ديگران نيز اين زبان را بعنوان زبان انسيت بكار خواهند بست.
دركناراين بند, كاريكاتور سوسكي رسم شده كه در حال گفتگو با يكنفر ديگر است وسوسكه درمقابل حرفهاي او ميگويد”نه مه نه!؟”(namana) كه هدف اصلي نويسنده را بطور واضح به نمايش ميگذارد.
درقسمت” روش دوم” با لفظي كه لايق آبا واجداد خودشان است فرموده اند كه بايد براي از بين بردن سوسك غذاي آنرا قطع كنيم. و درعمل هم ميبينيم كه چگونه از امكانات آذربايجان كاسته وبه مناطق فارس زبان ميريزند.
درقسمت” روش سوم” بطور واضح پرده از روي مسئله برداشته واذعان ميكند كه ميخواهيم نسلشان را از بين ببريم. وتوصيه ميكند كه بايد توسط حيوانات ديگر كه مثل “مرغ وسوسك ” تضاد دارند اين كار را بكنيم. و ميبينيم كه چگونه بين ما وبرخي قوميتهاي مستضعف در جاهايي مثل آذربايجان غربي تفرقه بوجود آورده اند تا حكومت كنند!آيا اين گونه تفرقه ها را امثال “كاوه بيات”ها تئوريزه نكرده اند!؟ در همين بند مؤلف اعتراف ميكند كه بعد از منقرض شدن نسل سوسك(تورك)نوبت حيوان دوم(…!؟) ميرسد واگر گوشتش خوردني نباشد “منصور” حسابشان را ميرسد.
در قسمت”روش چهارم” سوسكها با دم پايي كشتار مي شوند كه تداعي كننده كشتار20000 نفر ازفدائيان آذربايجان در تبريز و ساير شهرهاي آذربايجان در1945 است كه البته به نتيجه اي دائم منجر نشد.
در قسمت “روش پنجم” توصيه مي كند بجاي اينكه با “سم كش” آنها را از بين ببريم (كه ديديم اين تجربه به شكست انجاميد) بايد بچه هاي مدارس را در مقابل آنها واكسينه كنيم. وديديم و ميبينيم كه در مدارس چه سياستهاي كثيفي بكار ميگيرند تا زبان الكن فارسي را بجاي زبان توركي بنشانند!
در قسمت “روش ششم” به تقويت هويت توركي كه از نظر او شوخي بردار نيست اشاره ميكند.
در قسمت “روش هفتم” كه جاي تامل بسياردارد ! اشاره ميكند كه شخصيتهاي برجسته سوسكها را ترور كنيد تا عبرت سايرين باشد. آري ” ترور نفس” واز آن بدتر” ترور شخصيت” از اقدامات ننگين آنهاست كه معمولا توسط ايادي بيناموسشان صورت ميگيرد.
در قسمت ” روش هشتم” جلو گيري از” زاد وولد” سوسكها مورد بحث است. كه ازموارد حساس آلرژي نژادپرستان است. و اين طبيعي است كه با چنين اوضاع بد اقتصادي در آذربايجان كسي بفكر ازدواج نمي افتد كه بتواند بچه دار شود!
و بالاخره در قسمت آخر جناب نژاد پرست ,احتمالا براي جلوگيري از هم پاشيدگي “ايران” كه ارث باباشان هست! پيشنهاد ميدهد” اگر بندهاي قبل اثربخش نبود با سوسكها بطور مسالمت آميز رفتار كنيد”.
جناب شووينيست كه در خيال خود به زبان “كليله ودمنه” توصيه هائي به مسئولين ميكند خبر ندارد كه مسئولين سالهاست اين سياستها را بكار ميگيرند.وجناب” پلنگ صورتي” با اين مقاله خود فقط كار آنها را خراب! كرد.