جنگ اعلان نشده
نويسنده : گاليبف، شريفف
مترجم : بهزاد رسولي
اشاره : تجربه بالكان د رآخرين نفسهاي قرن بيستم براي جامعه بشري، حادثهاي تلخ و عبرتآموز بود كه تصويري از روح نژادپرستانه گروهي محدود از انسانهاي مسخ شده را در پايان اين قرن به نمايش گذاشت. تلاش براي نشان دادن قيافه حيواني و واقعي نژادپرستي و روحيه نسل كشي ميتواند نويدبخش صلح و دوستي، تساهل و تسامح و مداراي قومي در هزاره جديد باشد و به تفاهم و گفتگوي فرهنگها و تمدنها بيانجامد. مقاله زير ميتواند در شناساندن قيافه واقعي گروهي نژادپرست كه باعث فاجعه انساني در طي سده پاياني قرن بيستم شدند، مؤثر باشد.
مدارك معتبر تاريخي نشان ميدهد كه رهبران ارمنستان اعم از بورژوا، كمونيست و يا دموكرات هميشه بفكر تصرف خاك همسايگان خود بودهاند. اينكه حزب حاكم چه اسمي داشته باشد مهم نبوده و سياست هماهنگي آنها رنگ و بوي شونيستي داشته است.
البته اين مسئله تنها مربوط به امروز نيست بلكه ريشههاي عميق در حركت ناسيوناليستي افراطي ارمنيها دارد و در طول تاريخ توسط كشيشهاي ارمني رهبري شده است. از سال 1892 رهبريت اين حركت توسط حزب داشناك كه اولين كنگره خود را در همانسال در ژنو برگزار نمود، صورت ميگيرد.
از اسناد حزب داشناك چنين برميآيد كه هدف اين حزب تشكيل يك «ارمنستان بزرگ مستقل» ميباشد؛ شعاري كه حزب داشناك از سال 1908 با صدهزار سرباز مسلح، قصد به تحقق رساندن آنرا دارد.
يك شاهد عيني در قفقاز ميگويد : «ارمنيها بقدري از مسلمانان كينه داشتند كه نميتوانستند آنرا مخفي نگهدارند. من مطمئن هستم كه مسلمانان زيادي بدست آنها كشته شدهاند. آنان تعداد زيادي از مسلمانان را از خاك آبا و اجدادي خود بيرون كردند.»
اولين وظيفه داشناك اطاعت بي چون و چراي دستورات بود. آنها درمورد هر خبر قابل ملاحظه بفرماندهان خود گزارش ميدادند. كسانيكه بهر دليل سرپيچي ميكردند دچار عواقب وحشتناك ميشدند.
حزب داشناك با تشكيل گروههاي ترور دست به قتل و چپاول مليتهاي ديگر ميزدند و روزبروز به هيجان آشوب طلبي آنها اضافه ميشد. آنان در قفقاز جنوبي شورش مسلحانهاي براه انداختند ولي بعلت سركوبي تمامي شورشها در شوروي، آن هم به شكست انجاميد. در همان زمان داشناكها شروع كردند به حبس و قتلهاي بيرحمانه افرادي از حزب خودشان كه بر سر عقل آمده بودند و اعمال داشناكها را به مصلحت جامعه خود نميديدند. داشناكها توانستند اغلب نمايندگان ايالتي را اغفال نمايند تا حدي كه در حال حاضر نيز آنها دستورات خود را از داشناكها ميگيرند.
(ورنتسف – داشكف) هشتاد سال پيش تحليل دقيقي از نقش داشناكها در مورد قتل عام تركهاي آذربايجاني همسايه خود منتشر نمود كه آنموقع مرتكب ميشدند تا براي اين جنايت خود دليلي بتراشند. زيادهخواهي و قتل و جنايت آنان مبين تلاش آنها براي تشكيل سرزمين بزرگ با جمعيت خالص ارمني و ايجاد زمينه براي تشكيل ارمنستان بزرگ بود.
در طي جنگ اول جهاني تاريخ شوخي كينهداري با ارمنيهاي داشناك نمود. ارمنيها با توجه به اينكه از طرف روسها مصونيت داشتند از واحدهاي نظامي بر عليه مردم قفقاز استفاده كرده و كساني را كه مخالف سياست آنها بودند از بين بردند ولي در اثر چنين جناياتي مغضوب نظاميان تركيه گرديده و پراكنده شدند كه از آن زمان به بعد ارمنيها تركيه را بكوشش عمدي براي نسل كشي ارمنيها متهم ميكنند.
در سال 1990 لابيهاي ارمني در مجلس سناي آمريكا سعي كردند رأيي در رابطه با، باصطلاح نسل كشي سال 1915 صادر شود اما مجلس سناي آمريكا اين پيشنهاد را رد نمود.
داستان ساختگي ارمنيها در مورد كشتار آنان توسط تركيه همانطور باقي بود تا اينكه دست به جنايتي ديگر زدند و آن تحريف تاريخ بود. موقعيكه قفقاز جنوبي توسط روسيه به خاكهاي ارمنستان، آذربايجان و گرجستان واگذار گرديد تعداد ساكنين آنجا فقط نيم ميليون نفر بود. در ابتداي قرن 20 به علت وجود جنگ در ساير كشورها منجمله ايران و تركيه به ارمنستان اضافه گرديد. آخرين مهاجرت قابل توجه ارمنيها به ارمنستان در دهه 50 قرن 20 صورت گرفت. از آن به بعد بعنوان يك سياست كلي از ارمنيهاي ساكن ديگر كشورها دعوت ميشد كه باصطلاح به ميهن اصلي خودشان بازگردند.
گروه داشناك در سال 1918 سرزمينهايي را از ساكنين اصلي و تاريخي خود تخليه وتصاحب نمود. از جمله قسمتهايي از ايروان و … كه باعث شد مساحت خاك ارمنستان به 17500 مايل مربع افزايش يابد. داشناكها به اين وسعت از خاكشان نيز راضي نبوده ادعاي مالكيت زمينهائي از خاك گرجستان، قرهباغ و نخجوان و قسمتهايي از گنجه را مينمودند. تلاش براي تصاحب اين خاكها منجر به جنگ خونين طولاني با آذربايجان گرديد كه در طي آن در اثر فجايع و آدمكشي ارمنيها، جمعيت آذربايجان 10 الي 30 درصد از بين رفت و بسياري از دهكدههاي حاصلخيز آذربايجان بكلي نابود شد. (طبق دانشنامه جنگ شوروي ويرايش 1926)
در سال 1920 امپراطوري بريتانيا منافع خود را در ارمنستان از دست داد و موضوع رسيدگي ارضي بنا بدرخواست كنسول عالي مجمع بينالملل به معاون رئيس جمهوري آمريكا تقديم شد. معاون رياست جمهوري درصدد بود كه قسمتهاي زيادي از سرزمينهاي ارضروم، ترابوزان و نيز تمامي بيتليس و وان را با مساحتي بيش از 30 هزار مايل مربع به قيمومت ارمنستان درآورد كه سناتورهاي آمريكا با اكثريت آرا آنرا رد نمودند زيرا اين كار سودي براي آمريكا در بر نداشت و بدنبال آن با تشكيل نيروهاي وابسته به شوروي در منطقه شرايط بحالت عادي درآمد. با وجود اين رهبران ارمني، كمونيستها از كوچكترين فرصتها براي ادعاي ارضيشان استفاده ميكردند.
اندكي پس از خاتمه جنگ كبير ميهني، دبير حزب كمونيست ارمنستان از جمهوري آذربايجان درخواست الحاق قرهباغ كوهستاني را بخاك ارمنستان نمود. نخستين دبير حزب كمونيست آذربايجان ميرجعفر باقروف اعلام كرد كه حاضر است قرهباغ كوهستاني را منهاي شهر شوشا واگذار نمايد بشرطي كه ارمنستان، گرجستان و داغستان مناطقي را كه ابتدا توسط آذربايجانيها مسكوني بود به آذربايجان برگردانند. اين پيشنهاد رد شد. ارمنيها بفكر بيرون كردن آذربايجانيهائي افتادند كه صاحبان اصلي خاكهاي محصور در ارمنستان كنوني بودند و از هزاران سال پيش ساكن آنجا بحساب ميآمدند.
هفتاد سال پيش بيشتر از نيم ميليون آذربايجاني در خاك باصطلاح ارمنستان امروزي زندگي ميكردند اما در اثر نقشههاي حيلهگرانه ارمنيها مجبور به ترك ديار خود گرديدند. آذربايجانيها با عرق و خون خود صدها و هزارها سال آن زمينها را آبياري و آباد كرده بودند. از آنجائيكه بيرون كردن آنها از خانه و ديار خودكار مشكلي ميرسد ارمنيها براي اجراي آن از شيوههاي مخصوص و ضد بشري استفاده مينمودند. در سال 1948 از طريق ميانجيگري ميكويان و بئريا و با همكاري استالين توافق شد كه صدهزار آذربايجاني از ارمنستان به قزاقستان تبعيد شوند تا محل براي پذيرفتن ارمنيهاي تازه وارد از كشورهاي ديگر باز شود. بعد از موفقيت اين نقشه شوم عمل بيرون راندن آذربايجانيها بطور علني و آشكار و بدون پايبندي به اصول اخلاقي ادامه پيدا كرد.
تبعيد (جلاي وطن)
اولين آذربايجانيهايي كه از ارمنستان اخراج شده بودند در اواسط فوريه 1988 در آذربايجان ديده شدند. آنها ترسيده و آواره نميدانستند چكار كنند. آنها از سرزميني رانده شده بودند كه قرنها متعلق بخودشان بود. بخاطر اينكه روند خالص گردانيدن ارمنستان سريع باشد دست به خونريزي زده شد.
در 24 فوريه در بزرگراه آغدام – خان كندي سيلي از خون مردم بيگناه جاري شد و در 28 فوريه فاجعه سونقاييب پيش آمد و بدنبال آن دهها جنايت وحشتناك توسط ارمنيها انجام گرديد. چنين حوادثي سرعت فرار آذربايجانيها را از ارمنستان افزايش داده و باعث خوشحالي جانيان ارمني ميگرديد. در همان روزها نمايندهاي از طبقه روشنفكر ارمني كه عضو آكادمي علوم ارمنستان نيز بود طي سخنراني خود در جمع هزاران ارمني صريحا ابراز كرد «براي ما درچند دهه اخير اين بهترين فرصتي است كه مي توانيم ارمنستان را پاك نماييم.» در اين جمله يك حقيقت وجود دارد و آن اينكه نظاميان ارمني ميتوانستند از اين به بعد به اتفاق نيروهاي روس و حزب كمونيست ارمنستان با خيال آسوده به غارت و چپاول و قتل وكشتار مردم مظلوم و بيدفاع آذربايجاني ارمنستان دست زنند. آنان بزور وارد خانه آذربايجانيها شده به ناموسشان تجاوز ميكردند، دماغ و گوش بچهها را ميبريدند و هر چيزي كه دم دستشان بود خراب ميكردند و آتش ميزدند. كسانيكه توانستند از دست ارمنيها فرار كنند در سرماي زمستان در كوهها و بيابانها آواره شدند. شعار ارمنيها چنين بود: «اي تركهاي ملعون از ارمنستان اخراج شويد.»
چند سند از هزاران جنايت هولناك
(1) در 26 نوامبر 1988، صابر مهدي اوف از اهالي رايون نظامي همراه با پسرش اسكندر از روستاي خود رانده شدند. آنها در ماشيني عازم باكو بودند، نزديك درياچه (گؤي گؤل) جاده توسط كاميونها مسدود شده و با سيم خاردار در اطراف جاده پوشش داده شده بود. پدر و پسر را به بيرون از ماشين كشاندند. نظاميان ارمني شروع به جستجوي ماشين كردند. مبلغي معادل 38 هزار روبل، اسنادي به ارزش 5 هزار روبل و يك حساب بانكي معادل 14 هزار روبل را بتصرف خود درآوردند. آنها ماشين را آتش زده و با شلاقهاي فلزي و سنگي پدر و پسر به قدري كتك زدند كه آنها هوشياري خود را از دست دادند. غارتگران ارمني به تصور اينكه قربانيها مردهاند آنها را در جاده رها نمودند.
اسكندر چنين بخاطر ميآورد: «وقتيكه چشمهايم را باز كردم متوجه شدم در بيمارستان بحالت درازكش قرار دادم. خواستم بلند شوم كه يك نفر با بطري بر سر من كوبيد. پدر هم در كنار من بود. تعداد زيادي اطراف ما بودند كه به ما نگاه كرده و ميخنديدند. پرستاران نيز به ما حملهور ميشدند. ما تا صبح زير تخت بوديم بدون اينكه داروئي به ما داده شود. مردان نظامي بطرف من آمدند، يكي از آنها در حال نوشتن مطلبي بود كه به من گفت : «حالا بايد امضا بكني كه خودت ماشين را آتش زدهاي» من از امضا امتناع كردم. يكي ديگر از آنها از جيبش چاقوئي بيرون آورد و گفت : «اگر امضا نكني ابتدا گوش و بعد دماغت را ميبرم» من احساس گرمي در صورتم كردم و متوجه شدم كه گوشم بريده شده است.
كاري از دستم ساخته نبود بنابراين مجبور شدم كاغذ را امضا كنم. آندو نفر رفتند و سربازان ما را به يك بيمارستان نظامي بردند. پدرم نتوانست تحمل درد كند و درگذشت. من جنازه پدر را به نخجوان بردم.»
(2) در روز 29 نوامبر 1988 رئيس كل اداره منطقه از طرف وزارت امور بينالملل ارمنستان وارد روستاي «سارال» از منطقه «اسپيتاك» گرديد و بعد از اينكه اهالي ترك روستا را جمع كرد، خطاب به آنها هشدار داد، «فردا ما براي شما اتوبوس، مغازه متحرك و كاميون آماده ميكنيم. وسايل خود را جمع كنيد و به آذربايجان برويد. از اين به بعد شما ديگر در اينجا امنيت نخواهيد داشت و نميتوانيد در اينجا زندگي كنيد.»
عصر روز بعد كاميونها و اتوبوسها آماده حركت شدند. ما براه افتاديم، يك ماشين جنگي در جلو و يكي در انتهاي ستون حركت ميكردند. ضمن حركت در يكي از تقاطعها يك گشت بازرسي باعث شد كه قسمتي از ستون معطل شود و عقب بماند. نزديكيهاي روستاي «ماركويت» ستون كاميونها با رگبار گلولهها از هم پاشيده شد. رگبار مسلسلهاي اتوماتيك باعث مرگ تعدادي از هم روستائيان گرديد. كاميونها كه درحال حمل وسايل مردم بودند بكنار چرخيده و سعي ميكردند از مرگ فرار كنند، كشتهها به نزديكترين پايگاه ارمنيها انتقال داده شدند. يك روز قبل چنين اتفاقي براي عده ديگري نيز افتاده بود. يك ماشين نعش كش كه توسط فرمانده نظاميان رهبري ميشد مرتب در حال رفت و آمد بود.
ليستي از قربانيان اين جنايت :
دونفر در بيمارستان توسط پزشكان به قتل رسيدند.
بدليل عدم وجود كمكهاي پزشكي 3 نفر جان خود را از دست دادند.
35 نفر در اثر شكنجه بشهادت رسيدند.
41 نفر در اثر كتك خوردن شهيد شدند.
11 نفر زنده سوزانده شدند.
دو نفر ابتدا شكنجه و سپس سر بريده شدند.
4 نفر ابتدا به قتل رسيده سپس سوزانده شدند.
يك نفر بدار آويخته شد.
3 نفر را در آب خفه كردند.
7 نفر را قطعه قطعه كردند.
16 نفر را حلقآويز كردند.
49 نفر كه قصد فرار داشتند در كوهها يخ زدند.
8 نفر ربوده شده و مفقودالاثر گرديدند.
22 نفردر حوادث ساختگي به قتل رسيدند. 1 نفر خودكشي نمود.
10 نفر به خاطر اعمال وحشيانه ارمنيها دچار فشار اعصاب شده و مردند.
جنايتكاران ارمني در روزهاي بعد 172 روستاي تركنشين را غارت نموده و در مدتي كمتر از دو هفته ساكنين آن روستاها را با فجيعترين وضع به قتل رساندند و دويست هزار نفر را بي پول و گرسنه و سرمازده با پاي پياده در ميان سنگها و كوهها راهي آذربايجان نمودند. اينان از سرزمين اجدادي خود كه عمري زحمت براي آن كشيده بودند رانده شدند. ما اين ليست را بدولت ارمنستان و ماليخوليائيهاي جنايتكار ارمني كه رؤياي ارمنستان بزرگ را در سر ميپرورانند نشان ميدهيم شايد كساني تاكنون در مقابل خدمتشان، بي پاداش ماندهاند.
بايد يادآوري شود كه در آن سالهاي تيره، جنايات هولناكي در حق آذربايجانيها انجام گرديد، ضجهها ناله و فرياد مظلوميت آذربايجانيها تا حد ممكن توسط سردمداران كرملين، نوكران و خودفروختگان و مدعيان دروغين حقوق بشر پوشيده و مستور نگهداشته شد در حالي كه اگر وقايع مربوطه ثبت ميشد اكنون يكي از ننگينترين اسناد ضد بشري ارامنه در جلو چشم جهانيان قرار داشت.
در سال 1988 زلزله وحشتناكي در ارمنستان بوقوع پيوست و باعث شد كه آذربايجانيها براي مدت كمي هم كه شده از قتل عام نجات پيدا كنند. آذربايجان بلافاصله كمكهاي انساندوستانه خود را به زلزله زدگان ارمنستان شروع كرد. مواد سوختني و خونهاي اهدا شده از آذربايجان روانه ارمنستان گرديد.
ارمنستان از دريافت خون امتناع نمود. ولي نفت را كه برايشان بسيار حياتي بودقبول نمودند. در همين اثنا تعداد 69 داوطلب كمك و 9 نفر خدمه پرواز از مليتهاي آذربايجاني، روس، تاتار و يهودي در اثر سقوط هواپيما در نزديكي ايروان جان خود را از دست دادند و ارمنيها كوچكترين وقعي باين حادثه ننهادند.
يكي از سرسپردگان حزب داشناك بنام واوام در سال 1918 گفته بود : «من تعداد زيادي از مسلمانان آذربايجاني را در منطقه باسار – گئچر نابود كردم. گاهي ذخيره گلوله من تمام ميشد و فكري كه بنظرم ميرسيد اين بود كه با اين سگها فقط يك كار ميتوان كرد. بايد همه آنهايي را كه بعد از چنگ زنده ماندهاند جمع كرده، آنها را در چاه انداخته و سنگهاي سنگين بر روي آنها ريخت تا اينكه كره زمين از وجود آنها پاك شود و من هم دقيقا همان كار را كردم».
اكنون ديگر رويائي كه داشناكهاي ارمني در سر داشتند به واقعيت پيوسته است. امروزه ديگر هيچ آذربايجاني را نميتوان در ارمنستان پيدا كرد در حالي كه هزاران ارمني هنوز در نقاط مختلف آذربايجان به زندگي خود ادامه ميدهند.
در 8 سپتامبر 1988 كميته جنبش ارمنستان خطاب به هموطنان خود اظهار نمود : «براي ناسيوناليستهاي ارمني وجود ديگر مليتها در بينشان وحشتناكتر از زلزله است. وجود آذربايجانيها وحشتناكتر از همه، چرا كه از لحاظ جغرافيائي نزديكتر هستند. اخيرا تعداد زيادي از آنان رانده شدهاند. آنان (آذربايجانيها) سرزميني توانمند دارند. سرزمين آنها امپراطوريهاي زيادي بخود ديده و براحتي قابل توسعه است و بنابراين براي جنگ با آنها نيروي آماده عظيمي مورد لزوم ميباشد. بهمين جهت اكنون مقدار زيادي اسلحه در حال وارد شدن به ارمنستان ميباشد.»
يكي از روزنامههاي پاريس بنام (LC journal du Dimanahee) به تاريخ 24 ژانويه 1990 يك خبر از خبرگزاري (Clode – Maric Vardot) به اين شرح انتشار داد «در هفتههاي اخير هواپيمائي از لبنان بطور مرتب و پيوسته كه حامل سلاحهاي سنگين، خمپاره اندازها و سلاحهاي اتوماتيك بوده بطرف ايروان پرواز كرده و شبانه د رمحافظت افسران رسمي ارمني تخليه ميشوند.
قبل از اينكه آتش جنگ در قرهباغ كوهستاني روشن گردد، ورود اسلحه به ارمنستان شروع شده بود. در همان موقع باندهاي ترور در مناطق و جادههاي بين ايروان و خط مرزي آذربايجان شروع به آزار و كشتار مسلمانان كرده بود. در بين اين باندها اغلب ارمنيهائي از بيروت و دمشق ديده ميشدند. بعضي از آنان شبيه تروريستهاي لبنان و نظاميان مسيحي بودند.
صدها نفر از ارمنيهاي لبنان كه كاملا با تاكتيكهاي جنگهاي خياباني آشنا بودند بدون رويداد وارد ارمنستان شده و بفوريت جابجا ميگرديدند.
كميته به اصطلاح «قرهباغ» تشكيلات حملات ناگهاني به آذربايجان را سازماندهي ميكرد. آذربايجان سعي مينمود تا حمل و تحويل سلاح به ارمنستان و قرهباغ كوهستاني را از طريق خاك خود كنترل كند. در قطارها و ماشينهائي كه بقصد ارمنستان از جادههاي آذربايجان ميگذشت سلاحهائي از قبيل راكت، خمپاره انداز، مواد منفجره و غيره كشف و بازداشت ميشد. تروريستهاي ارمني بتدريج وارد ارمنستان شده و واحدهاي جديدي تشكيل ميدادند.
گروهي از وزارت امور بينالملل و ارتش جابجا شدند و ظاهرا هيچ اعتراضي باين عمل نشد.
حمله بر نيروهاي بينالملل و واحدهاي نظامي شوروي بمنظور تصرف اسلحه بيشتر اجرا ميشد (از اسناد كميسيون سياست ملي و روابط بينالمللي انجمن عالي ناسيوناليستهاي شوروي) از ژانويه تا دهم فوريه 1990، 131 بار حمله انجام شده كه غنائم گرفته شده عبارتند از 6179 قبضه اسلحه گرم، 3 خمپاره انداز، 13 قبضه مسلسل، 1000 دستگاه سلاح اتوماتيك، 1300 قبضه ششلول و تپانچه، 133 عراده توپ و 17 لانچر، 13000 موشك و سلاح پرتابل، 556 عدد نارنجك، 19 زرهپوش، 1921 تن مواد محترقه.
از قرائن و شواهد هر كس ميتوانست متوجه شود كه ارمنيها خود را براي يك جنگ تجاوزگرانه آماده ميكنند. نظاميان ارمني معطلي را جايز نشمرده، حملات را يكي پس از ديگري در ماههاي آوريل و مي 1991 بر روستاهاي مرزي و شهرهاي آذربايجان شروع كردند.
واحدهاي داخلي د رآذربايجان نتوانستند از حريم ساكنان شهر كوچك كاركي نخجوان دفاع نمايند و مردم غيرنظامي و صلح دوست زير آتش تند حملات دشمن قرار گرفتند. غارتگران با رگبار مسلسلها ماشينها و منازل را زير آتش ميگرفتند بطوري كه روستائيان مجبور به ترك خانههايشان شده و آنها را به افسران سپردند.
اما پس از مدتي افسران نيز تاب مقاومت نياورده، روستاها توسط نيروهاي نظامي ارمنستان تسخير شد، رهبران ارمني نام روستا را تغيير داده، هموطنان خود را در آنجا ساكن كردند.
روستاي باقانيس آيروم از منظقه قازاخ آذربايجان در شب 23 مارس 1990 حدود دو ساعت و نيم زير بمباران شديد ارمنيها قرار گرفت در ساعت 6 نظاميان مسلح ارمني بروستا يورش آوردند. عدم ترك بموقع روستا باعث شد كه تعداد زيادي از روستائيان كشته و سپس با نفت و بنزين خانهها را آتش زدند.
سروان چتنوف از نظاميان روس در حال مشاهده يك نوار ويديوئي از اعمال تروريستها در باگانيس آيروم ناگهان با هراس زياد گفته : « من كه مخوف ترين فجايع را در افغانستان با چشم خودم ديدهام با مشاهده اين فجايع شوكه شدم. بسيار وحشتناك است كه ببيني مردي روي زانوهايش حركت ميكند و تكههاي زغال شده برادرش را جمع آوري مينمايد، يا زني كه گردنش را بريدهاند يا كودكي كه جمجمهاش را خرد كردهاند.»
بعد از عمليات موفقيت آميز خلع سلاح گروههاي ارمني در مارتوشن و چاي كند از منطقه قرهباغ و پاكسازي تعدادي روستا در منطقه گورانبوي از وجود ارمنيها، جنايتكاران ارمني بمنظور انتقام در يكي از جادههاي روسيه يك قطار مسكو باكو را منفجر كردند. انفجار در 30 مي 1990 نزديك ايستگاه «قارلاريورد» واقع در داغستان بوقوع پيوست، كساني كه در اين فاجعه كشته شدند از مليتهاي مختلف بودند جنايتكاران هنوز هم بعمل خود اعتراف نكردهاند.
جنگ اعلان نشدهاي كه با تجاوز ارامنه بجان و مال و ناموس و خاك آذربايجانيان شروع گرديد در مدتي نه چندان دراز منجر گرديد به اشغال 20 درصد از بهترين و حاصلخيزترين مناطق آذربايجان، تخريب صدها شهر و آبادي و مؤسسه و اداره، رانده شدن و آوارگي بيش از يك ميليون ترك و مسلمان آذربايجاني از سرزمينهاي آبا و اجدادي خود، قتل و كشتار چندين هزار مرد و زن و كودك مسلمان با وضعي بسيار فجيع و … و البته روسياهي ابدالدهر براي داشناكهاي ارمني.
از ديدگاه تاريخ نويسان هيچگاه در منطقه قفقاز جنوبي ايالت مخصوصي براي ارمنيها وجود نداشته است. طي نصفه اول قرن نوزدهم، هنگام ورود روسها به اين منطقه ارمنيها در منطقه اريوان خانات زندگي ميكردند. اين يك حقيقت انكارناپذير ميباشد.
حقيقت آشكار ديگر اينكه ارمنيها با خواسته روسها و تحت حمايت آنها وارد سرزمينهاي ما شده و سكني گزيدند. با گذشت زمان ارمنيها از مناطق مختلف وارد اين سرزمينها شده و تعداد آنها افزايش پيدا كرد. سپس با توجه به اينكه تعداد ارمنيها زياد شده بود با كمك روسيه ايالتي را به نام خودشان درآوردند. چيزي كه 2 قرن قبل موفق به انجام آن نشده بودند. حسن نسبت روسيه جهت توسعه ارمنستان هميشه محسوس بوده و هست.
توجه به مطالب نوشته شده توسط نويسندگان و شخصيتهاي برجسته ارمني كه پر از كلمات محبتآميز و حاكي از مهر و محبت نسبت به روسيه ميباشد، مي تواند روابط حسنه روسيه و ارمنستان را تداعي كند.
مدارك معتبر بسيار زيادي وجود دارد كه نشان ميدهد داشناكها بيش از يكبار عليه مردم روسيه حملات مسلحانه انجام دادند. و بسياري از دولتمردان و مردم عادي روس كه باب طبع آنها نبودند را كشتهاند.
يك شاهد عيني اظهار ميكند ؛ از دولتمردان ناكاشيدزه آندريف – سرهنگ بيكف، سرهنگ ساخاروف و چند نماينده ديگر دولت توسط داشناكها به قتل رسيدند.
نقشهاي كه از سال 1908 طرح ريزي شده وهميشه درصدد اجراي آن بودند، اين بود كه در خطه قفقاز جنوبي مرز ارمنستان با آذربايجان طوري انتخاب شود كه اولا پاكسازي ارمنستان از ديگر مليتها به راحتي امكانپذير باشد، ثانيا مهاجرت ديگر ارمنيها از ايران و تركيه به راحتي صورت ميگيرد.
اين مطالب قبلا بارها تكرار شده است و بايد تا مشخص نمودن حقيقت بر همگان مرتبا تكرار شوند.
در حال حاضر جمهوري ارمنستان در دو جهت مهم فعاليت ميكند؛ تلاش براي ايجاد نيروهاي خودي مسلح كه قادر به انجام اعمال غيرقانوني و غيراخلاقي نيز باشند و ايجاد رعب و وحشت در بين مردم هر دوي اين فعاليتها، هم بر عليه آذربايجان و هم بر عليه روسيه جهتدهي ميشوند.
ما بايد از سربازان و افسران روس ممنون باشيم كه عليرغم وظايف دولتيشان در برابر اعمال وحشيانه جانيان ارمني مخالفت و مقاومت ميكردند. چه در قرهباغ و چه در نوار مرزي ارمنستان بعد از توقيف 160 واحد از انبار مهمات و اسلحههاي ارمنيها بلافاصله تلويزيون آن خبر را منعكس كرده و نهايت همدردي خود را روانه ارمنيها نمود. يك روس در ليبريا يا در كورسك و يا در ساير نقاط روسيه زندگي ميكند چطور ميتواند تعداد سلاحها و افزارهاي جنگي ارمنستان را بداند؟
اطلاعات رسمي موجود در وزارت كشور اتحاد جماهير شوروي – كه از شبه نظاميان ، واحدهاي نظامي و جامعه داوطلب امداد به نيروي زميني، دريايي و هوايي (DOSAASF) بدست آمده است – تعداد زيادي سلاح از زمين و هوا از بيروت وارد شده و تعدا قابل ملاحظهاي نيز از مراكز توليد سلاح روسيه خريداري و يا ربوده شده است (تعداد بسيار كمي از اين دزديها مشخص شده است) نتيجه نياز به توضيح ندارد؟ در حال حاضر ارمنستان صدها هزار از سلاحهاي پيشرفته و مدرن در اختيار دارد. به وسيله اين سلاحهاست كه ارمنيها آذربايجان را غارت كرده و آذربايجانيهاي مظلوم و بيدفاع را كشته و يا آواره ميكنند.
توسط اين سلاحهاست كه واحدهاي نظامي شوروي مورد حمله قرار ميگيرند و با اين سلاحهاست كه روسهاي مخالف سياست ارمنيها، كشته ميشوند. فقط در سال 1991 افسران و سربازان ارتش شوروي كه در ذيل نام برده شدهاند، كشته شدند.
سرهنگ و.پ. بلاخوتين – سرگرد ا.ام. ايلارينف – ستوان اي.ي.ايوانف – گروهبان اي.اي.گويك – سرباز وظيفه س.ا.دنيساف – سرباز وظيفه ا.س.گولوگان- سرباز وظيفه ب.ا.ماركين.
افتخار جاوداني بر آنان باد!
بسيارند كساني كه فرياد آزادي و دموكراسي سر ميدهند در حالي كه جنگ اعلان نشده وحشيانه عليه ملت آذربايجان را يك حركت دموكراتيك مينامند. آنها ارتش [شوروي] را به دخالت در امور ديگران متهم ميكنند و اعلام ميدارند وجود ارتش در قفقاز جنوبي چه لزومي دارد؟ بگذاريد ملتها روابط خودشان را خودشان تعيين كنند گويي موضوع در ارتباط با افغانستان يا بيروت ميباشد.
مدارك و اسنادي كه تجاوزهاي وحشيانه نظاميان ارمني را آَشكار ميكند مخفي نگهداشته شده و هيچ توجهي به آنها نميشود.
اين جنگ با اسناد جعل شده ارمنيها و تحت شعار ارمنيها مظلوم واقع شدهاند باعث خونريزيها و آواره شدن مظلومان واقعي شد. در حالي كه به واسطه تبليغات دروغين ارمنيها، مظلومان واقعي شناخته نشده ماندهاند.
تمامي كاتوليگهاي وازگن فعاليتهايشان را به شرح زير اعلام ميدارند.
كشيشهاي ما در ارمنستان و يا در خارج بايد در جهت تحكيم روابط ارمنيهاي پراكنده در گوشه و كنار دنيا فعاليت كنند ثانيا موعظهاي كتبي يا شفاهي ما بايد در جهت پرورش اخلاقيات و معنويات مردم باشند.
ثالثا در جهت توسعه مراكز پرورش حسن وطنپرستي در زير سقف اتحاد جماهير شوروي با همكاري و تلاش همكاران است كه جنگ با آذربايجان يك جنگ مذهبي جلوه داده ميشود. كشيشها در موعظههايشان مرتبا تاكيد ميكنند كه كافران!!! را بكشيد. مجلات عمومي ارمنستان مدام اين عبارت را به صورت وارونه چاپ ميكنند! “دشمن چه كسي است؟” اگر مجله را وارونه كنيد واژه “ملا” را خواهيد ديد. اي كاش موضوع به زوريس بالايانس ختم ميشد. او كسي است كه با شدت هر چه تمام از كشيشهاي ارمني وظيفهشناس قدرداني به عمل ميآورد و در نوشتههايش نهايت كينه خود را از روحانيون مسلمان را نشان ميدهد.!!
ولي موضوع در نوشتهجات و يا در گفتار خلاصه نميشود . بعد از گفتار، نوبت اجرا كردن گفتهها فرا ميرسد كشيشهاي ارمني آماده جنگ عليه مسلمانان ميشوند. يك كشيش ارمني وابسته به پاپ بهترين كار براي خود را تحريك اشخاص معمولي جهت كشتن كافران!!! مي داند.
بديهي است چرا پدر استفان (استفان داوتيان) راهب اعظم كليساي ماكاراوان، در ژوئن 1988 با 3 بطري حاوي مواد آتشزا به همراه يك چاقوي دست ساز فنلاندي در باكو ظاهر شده و قصد انهدام بناي يادبود “دولتي بين جمهوريهاي قفقاز جنوبي” را داشت. (اين بناي يادبود در ناحيه قزاق جمهوري آذربايجان واقع است.) با ياري خدا او توسط نظاميان باكو دستگير و روانه دادگاه شد.
اخيرا نمايشگاهي از سلاحها در كليسايي واقع در روستاي ارمني نشين كيليج بك در ناحيه اسكران قرهباغ در معرض ديد عموم قرار داده شده است. 6 خمپاره سنگري 160 خمپاره دست ساز 130 نارنجك دست ساز و …
آيا چنين اعمالي شايسته كسي است كه خود را روحاني خدا مي نامند؟
گلوله نميداند چه كسي را ميكشد ولي ارمنيها گلولهها را به طرف كساني كه مخالف سياست آنها بودند حتي سربازان و افسران روسي، آدرسدهي ميكردند.
كساني كه جهت دفاع از آذربايجان و نيز دفاع ار اتحاد جماهير شوروي جنگ كردهاند خدمت بزرگي به ميهن خود كرده و مستحق دريافت افتخارنامه اين جنگ ميباشند، جنگي كه اعلان نشده باقي ماند.