24 Kas 2008

حرکت ملی آذربایجان همگام با ملت

حركت ملي آذربايجان همگام با ملت
اگر حيات انسان تكرار معني دار ارضاي نيلزي يا به كار بستن و شكوفا كردن استعدادي است و اگر بخش مهمي از نيازها و استعدادها جمعي هستند آدمي يايد هميشه در حيات خود فرصتهاي جمعس داشته باشد گروههاي اجتماعي از جمله قوم و ملت يكي از منابع غني زايش امكانها و پتانسيل‌هاي جمعي است. در قرن اخير اين منبع از اقوام اقلي ايران دريغ شده است . در اوايل قرن حاضر آنگاه كه جامعه ايراني درصدد اقتباس مدل دولت- ملت بر آمد , توركهاي ايران در تعريف رضاخاني “ايران(دولت واحد - ملت واحد)” بطور ناشيانه از پازل هويت ايراني حذف گشته و همچون ساير اقوام قرباني معادله غلط “وحدت ملي در گرو وحدت زباني و نژادي” شده و شهروند درجه 2 تلقي شدند, در دهه‌هاي اخير شهروندان غير‌فارس مخصوصا” غير آرياييها (آريايي!!)” يعني توركها (آذربايجانيها و توركمنها) و عربها, اين ظلم و احجاف را تحمل گشته‌اند. و ما اكنون شاهد عوارض سؤ اجتماعي , فرهنگي, اقنصادي و رواني ناشي از محروميت مذكور هستيم.اين مطلب واقعيتي است كه روشنفكران اگاه و متعهد فارس نيز بدان اذعان داشته‌اند. چنانچه زنده ياد “جلال آل احمد” در” كتاب, درخدمت و خيانت روشنفكران مي‌گويد”: …فعاليتهاي فرهنگي را از آذربايجاني جماعت گرفته‌ايم… از جمعيت25 ميليوني ايران دست كم 6 تا 7 ميليوننفر (طبق آمارهاي زمان نگارش, تقريبا” 7/7 و اكنون 20 ميليون در حوزه زبان مادريتركي به دنيا . و در آن حؤزه به سر مي‌برند…ولي ناچارند زبان ديگري را به كار ببرند كه فارسي است و از حؤزه بالش زبان مادري به ايشان تحميل شده است…قدم اول از نتايجي كه مرتب بر اين وضعيت استاينكه 6-7 (اكنون 20) ميليون ادمي را در ايران از بدوي‌ترين حقوق‌بشر محروم كرده‌ايم”. (در خدمت و خيانت روشنفكران,جلال آل احمد ,انتشارات فردوسي, تهران 1376,ص385).البته با انقلاب اسلامي در سال 57, و بي اعتبار شدن ايده‌هاي نا‌ميمون شؤونيستي و پان فارسيسمي و گنجانده شدن اصول مترقي 15و19 در قانون اساسي, وضعيت اقوام مختلف ايراني از جمله تورك به طور نسبي بهتر شد, و بساط حكومت شؤونيستي و فاسد شههنشاهي پهلوي برچيده شد, ولي متاسفانه تفكراتي كه در طي 50 سال حكومت پهلوي در جامعه ريشه دوانيده بود بطور كلي ريشه‌كن نگرديد و پس از سپري شدن دوران 8سال دفاع مقدس كه ارامش نسبي در جامعه پديد امد و التهاب ناشي از جنگ فرو كشيد دوباره بستر براي فعاليت عناصري كه در طول جنگ در كنج خلوت اراميده بودند مهيا شد. و سعي كرداند و مي‌كنند با طرفندهاي مختلف مانع از اجراي اصلهاي 15و 19 قانون اساسي و در نهايتا” برابري اقوام مختلف ايراني مي‌شوند.امروز در حاليكه زبان توركي در دانشگا‌ههاي مختلف جهان تدريس و تحقيق مي‌شود و دانشجويان زيادي در اين كشورها به تحصيل و بررسي اين زبان در مقاطع مختلف دانشگاهي مي‌پردازند, در كشور خودمان فرزندان اين مرز و بوم از تحصيل به زبان مادري خود محروم مانده‌اند. در مراكز آموزش عالي كشورمان زبانهاي چيني, ژاپني, ارمني , هوسايي و سواحلي آفريقا و صدها زبان ديگري تدريس مي شودولي براي تدريس و تحصيل قانونمندتري زبان دنيا يعني زبان توركي جايگاهي قائل نيستند.!!ولي خوشبختانه در دهه‌هاي اخير با توجه به گسترش روز افزون تكنولوژي اطلاعات و آگاه گشتن توركهاي ايران از فرهنگ و تاريخ و جغرافياي خود , ما شاهد تحولي مبارك در ” خودآگاهي” و”خود باوري” آنها هستيم, توركهاي ايران در حال اكتشاف هويت غني و قديم خود هستند .ملت آگاه آذربايجان ديگر مي‌داند كه تاريخ مصرف فرضيه كهنه ” زبان واحد” سالهاست كه به سر رسيده و با اتكا به اين فرضيه فرسوده نمي‌توان ملتي را از حقوق فرهنگي و زباني خود محروم كرد! مردمي كه امروز در چارچوب قانوني ايران زندگي كرده و به توركي سخن مي‌گويند بر خلاف تصورات و تبليغات تفرقه‌افكنانه “آريا‌يست‌ها” و ” پان ايرانيستها”, خود را وارژين اصلي و بومي اين سرزمين كهنسال مي‌دانند كه تاريخ ان نه از 2500سال پيش و از زمان كوچ اقوام آريايي(!!) از استپه,اي جنوب سيبري به ايران و تشكيل حكومتهاي هخامنشي, بل از زمان ارائه اولين تمدن بشري به جهان بشريت و7000- 8000 سال پيش توسط توركان ديرين اين كشور يعني سومريان شروع شده و تا به امروز ادامه يافته است. در طول تاريخ 7000 ساله ايران, تنها هزار سال پادشاهان غير تورك از جمله يوناني, فارس و عرب بر ايران حكومت كرده‌اند , كه كمتر از زمان يك,ششم كل تاريخ ايران است. در تاريخ جديد ايران از شروع حكومت غزنويان واز هزار سال پيش ته پايان حكومت قاجار نيز هيچ عنصر غير توركي در ايران حكومت نكرده است.ديگر امروز بر خلاف تبليغات و ياوه‌سراييهاي شؤونيستي كه تورك و توركي سخن گفتن را مايه سر‌افكندگي دانسته(!!) و توركها را دعوت به استغفار و بازگشت به اصل آريايي مي‌كردند.(!!).تورك بودن با توجه به جغرافياي وسيع , تاريخ با شكوه , ادبيات غني و پتانسيلهاي اجتماعي فراوان دنياي تورك, مايه مباهات و افتخار است.اكنون در عصر جهاني شدن كه دولت - ملت ها تضعيف گشته و به لطف تكنولوژي ارتباطات و كم رنگ شدن قدرت نظارت و كنترل دولتها به شهروندان , در بحث احقاي حقوق فرهنگي قوميت‌هاصحبت از ايده‌هاي چون “پان” نه ضرورتي دارد و نه فايده‌اي, . و به نظر مي‌رسد احساس نگراني مذكور عمدتا” ناشي از نبود آگاهيهايلازم فرهنگي حقوقيو عدم آشنايي با ازادييهاي مدني مي‌باشد…اميد است با گسترش آزاديهاي مدني در ايران اسلامي در آينده شا‌هد از بين رفتن ديوارهاي بي‌اعتمادي و سؤظن بين حكومت و اقوام, و رشد شكوفايي بيش از بيش استعدادها و پتانسيل‌هاي ميهن عزيز خود ايران باشيم.(منبع: اردم و..).