تحليلي بر جريان هاي و زير ساخت هاي سازنده قيام يک خرداد - اؤزگور گونئی
وضعيتي که هم اکنون در آذربايجان حکمفرماست، حاصل سالها مبارزهي فعالين و خصوصا دانشجويان آذربايجاني است. هرگز فراموش نمي کنم که چندين سال پيش وقتي تازه به دانشگاه وارد شده بودم آرزو مي کردم که اي کاش تنها و تنها در يکي از محلات شهر تبريز مردم فقط با نام حرکت ملي آذربايجان آشنا باشند. گاها که در گوشه کناري با مردم صحبت مي کردم واقعيتي بسيار دردناک روحم را آزار مي داد و آن عدم درک سخنان ما از سوي مردم بود. مردم بهت زده به سخنان ما گوش مي دادند. اين سخنان نه شبيه موعظه هاي ملاي محل شان بود و نه شبيه سخنان فلان سلطنت طلب فسيل شده. آنها طوري به صورت متکلم مي نگريستند که گويي فردي از کرات دیگر آمده باشد. باز فراموش نمي کنم دو سال پش در گراميداشت روز مشروطيت در تبريز وقتي جوانان تبريزي زير باتوم نيروي انتضامي از چهار راه آبرسان به طرف چهارراه منصور تظاهرات مي کردند وقتي از روي کنجکاوي از مردم مي پرسيدم اينها چه مي گويند حتي يک نفر نيز متوجه خواستها و شعارهای آنها نمي شد. عده اي فکر مي کردند اينان به نتايج انتخابات رياست جمهوري که يک ماه پيش تمام شده بود اعتراض مي کنند و ديگري دليل آنرا گراني مي دانست. چهارچوب فکري مردم که لزوما با سواد و يا اهل انديشه نيستند را سخنان کليشه اي تلويزيون هاي جمهوري اسلامي و سلطنت طلب و يا خرافات ديني و مذهبي شکل داده بود و اکثريت متفکرين اين ملت دنباله رو متفکرين و احزاب تهران نشين بودند. واقعيت اين است که تنها يک سال ونيم از اين قضايا مي گذرد و فعالين نبايد فراموش کنند که امروز همان روزي است که در کمينش بوديم و آرزويش را مي کرديم. ديگر اصلاح طلب، سلطنت طلب و ملي-مذهبي در آذربايجان جايي ندارد. آنها در مقابل عظمت حرکت ملي ناپديد گشته اند. هم اکنون تنها دو جبهه در سرزمينمان وجود دارد: جبهه اي که در آن فعالين حرکت ملي مي جنگند و جبهه اي که مرکزيت به رهبري نيروهاي محافظه کار مذهبي در مقابل آن تشکيل داده اند. حرکت ملي ريشه دارترين حرکتي است که تاکنون در بين مردم منطقه ريشه دوانده است و ادبيات سياسي آن نيز بين مردم در حال رواج است. مردم ديگر به متکلم به عنوان موجود مريخي نمي نگرند و اگر سر سخن را با آنها باز کني در مقام موافق يا مخالف کم و بيش حرفهايي براي گفتن دارند. به نظر مي رسد رواج ادبيات سياسي حرکت ملي يکي از مهمترين دستاوردهايي باشد که به آن دست يافته ايم. مردم قبل از اينکه شما با آنها سخن بگوييد پيش زمينه هاي ذهني براي ارتباط با مطلب شما دارند و وقتي حادثه اي اتفاق مي افتد آنها بلافاصله با اين پيش زمينهي ذهني آنرا درک مي کنند. کافي است به عکس العمل مردم در قبال اسکناس هاي 5 هزار توماني بنگريم و از خود بپرسيم واقعا آيا يک سال پيش تصور چنين وضعیتي را مي کرديم. اگر دو سال پيش هر فعالي تصور چنين روزي را مي کرد اشک در چشمانش جمع مي شد و به آن همانند رويايي که بايد براي بدست آوردنش سالهاي سال جنگيد و هزاران هزار شهيد داد مي نگريستند. اگر به تاريخ معاصر نظري داشته باشيم خواهيم ديد که گروههايي همانند مجاهدين خلق و فدائيان براي جلب توجه مردم نسبت به اهداف خود دست به نمايش هاي خونيني زدندکه حاصل آن هزاران کشته بود و تقريبا هيچ حاصلي برداشت نکردند، اما ما هم اکنون به آن دست يافته ايم. چند ماه پيش با يکي از اعضاي طيف اسلام گراي مجاهدين که در زمان شاه 9 سال و در بعد انقلاب 3 سال در زندان بوده بحث مي کردم با تمام هيجان رو به من گفت؛ “اين يک حرکت ملي واقعي است” و همين فرد عنوان می کرد که در جلسه ي محرمانه چند روز پيش بهزاد نبوي خطاب به يکي از فعالين کرد گفته بود: “مسئله کردستان چندان مهم نيست بايد از اين ترکها ترسيد.” اما صفحه چگونه برگشت؟
غول خفته بيدار مي شود!؟ اين تيتر يکي از مقالات ملي-مذهبي هاي بعد وقايع خرداد بود. هر چند اين تيتر تا حدي بي ادبانه به نظر مي رسد اما درک ايشان از عظمت ملت آذربايجان و روح بيداري ملي که در کالبد آن دميده شده است کاملا صحيح است. حرکت ملي آذربايجان از سالهاي بعد جنگ و بخصوص در دهه ي هفتاد راه بسيار سخت و مشقت باري را در جهت آزادي ملت خود آغاز کرد. فعالين با اميد به آينده در تحمل سختي راهي که شروع کرده بودند اراده اي پولادين داشتند. در حالي که اکثريت قاطع جريانهاي حاکم تنها آنرا شوخي بيش نمي دانستند، دانشگاه آغوش خود را بر روي چنين ايده آل هايي گشود واقدام به ايجاد چارچوب هاي تئوريکي آن کرد. با ايجاد ادبيات سياسي از طريق نشريات عضوگيري اوليه را براي ورود به جامعه با مهارت به پيش برد. اگر در اين مرحله اقدام به فعاليت در خارج دانشگاه مي کرد هرگز نمي توانست از سطح عده اي معدود خارج گردد. با حضور اين ايده در دانشگاه دانشجويان جنبه هاي مدرن و دموکراتيک آنرا بسط دادند به گونه اي که با جذب اصول دموکراتيک و حقوق بشري رقيبي براي گفتمان هاي مدرن گرديد. به علت اينکه دانشجويان از همه طبقه ها و از هر دو جنس مرد و زن هستند، بروز آن در دانشگاه به اين معني بود که نمايندگاني از تمام ملت آذربايجان با اين تفکر آشنا شدهاند. وقتي حرکت ملي با ظهور دوم خرداد به طرح و نمايش خواست هاي خود در فضاي عمومي آذربايجان همانند قلعه ي بابک و نشريات سراسري اقدام کرد، دانشجويان نيز به آن پيوستند و عضوگيري اوليه در فضاي خارج دانشگاه در سطح گسترده آغاز گرديد. اما همه ي اين مسايل زمينه اي بر آغاز سالهاي طوفاني بود که از اوايل سال 1384 شروع گرديد. تاکنون تمام تجمعات يا در داخل دانشگاه و يا در خارج از شهرها در قلعه ي بابک، ساوالان، کاظيم داشي و … صورت گرفته بود. دولت خاتمي در آخرين سال عمر خود تصميم گرفت به فشار گروههاي محافظه کار سنتي گردن نهد و دست به سرکوب مراسم قلعه ي بابک بزند. برخوردهاي شديد در اين روز با جوانان هويت طلب باعث گرديد تا ايده ي کشيده شدن اين مراسم ها به خود شهرها مطرح گردد. لازم است در اين جا از قهرمان مبارز در بند عباس لساني نيز ياد کنيم که پيش از همه در مراسمهاي رسمي مانند مراسم سالگرد ستارخان اقدام به طرح اين مسئله ي جسورانه کرد. تنها يک ماه از اين درگيري گذشته بود که در سالگرد مشروطه عده اي به تعداد 50 تن از جوانان میلليتچي فقط به مدت يک ربع موفق به تظاهرات در خيابانهاي تبريز از چهار راه آبرسان به طرف چهار راه منصور شدند. مسئولان مغرور که چند روز پيش از زبان استاندار آذربايجان شرقي دکتر سبحان اللهي فاتحانه از سرکوب مراسم قلعه ي بابک سخن رانده بودند هرگز براي مقابله با چنين نمايشي پيش بيني هاي لازم را نکرده بودند و بدين ترتيب نيروهاي پليس حاضر در چهارراه آبرسان در ترافيک جا ماندند و جواناني که از حمله نيروهاي پليس خشمگين بودند دست به تظاهرات چند دقيقه اي زدند. آري ديگر تابوها شکسته بود. ديگر هيچ فعالي از عدم امکان تظاهرات هاي خياباني سخن نمي گفت. اين تظاهرات بيش از اينکه بر روي مردم تاثير گذارد بر روي خود اين جوانان فعال تاثير گذاشت و پرستيژ خوفناک و شکست ناپذير حکومت که از سالها قتل عام و تبليغات رسمي و غير رسمي بدست آمده بود در خيابانهاي تبريز لگد مال شد. همه راضي بودند با تعريف لحضات اين چند دقيقه به احساس موفقيتي چند باره دست مي يافتند. هفته بعد جمعه عده اي ديگر از جوانان در کوههاي ائينالي اقدام به برگزاري ميتينگ کردند و حاکميت نتوانست آنها را دستگير کند. سه روز بعد در پارک مزار شهريار عده اي ديگر از جوانان با قوپوز مراسمي را اجراء کردند و مردم نيز ناباورانه سخناني را در وسط شهر تبريز مي شنيدند که تا چند روز پيش حتي در خفي گفتن آن نيز ترسناک بود. بلافاصله در سايت ها تبليغات براي مراسم شهادت شيخ محمد خياباني و 12 شهريور سالگرد تشکيل فرقه دموکرات آذربايجان انجام گرفت. آري آن چند دقيقه تظاهرات خياباني ابهت رژيم را شکسته بود و حاکميت را به سخره گرفته بود. اين همه نمايش خياباني در عرض دو ماه مي توانست هر فرد نکته سنجي را متوجه تغييرات صورت گرفته در اذهان فعالين نمايد. امروز ديگر حاکميت نه با فعالين بلکه با مبارزين آذربايجاني رودررو بود. ديگر اکنون سبحان اللهي نيز مي بايست اعتراف مي کرد به جاي شکست جريان هويت خواهي آنرا به شهرها کشانده است. هرگز فرياد يکي از دوستاني که بعد از حمله ي نيروهاي حاکميت به جوانان هويت خواه در قلعه بابک را فراموش نميکنم: “بيز نييه بو باتوم لاري داغدا- داشدا يئييروخ (يئييريک)، بيز کي باتوم يئييروخ، تبريزين خياوانلاريندا ييياخ ميللت ده گؤرسون نهلر اولور.”
اما اين تنها يک طرف قضيه بود يک اتفاق مهم ديگر نيز در حال شدن بود و آن نيز حضور شبکه ي تلويزيوني گون آذ تي وي که از چند ماه پيش کار خود را آغاز کرده بود در مسير پر بيننده تورک ست بود. حاکميت متکبری که عظمت پوشالي خود را نزد فعالين باخته بود، اينبار در حريم خصوصي مردم نيز به بازي گرفته مي شد. اما مسئله اي که حتي نمي توانست تصور آن را داشته باشد خیل جواناني بود که به فعالين پيوسته بودند و به محض تاريکي هوا تمام ديوارهاي شهرها و بخصوص تبريز را با شعارهاي “گون آذ تي وي” ، “اويان تبريزيم” و… مي نوشتند. از نظر حاکميت مردم در حال بد آموز شدن بودند. اينبار نه تنها فعالين بلکه مردم شهر و مهمتر از همه ديوارهاي شهر نيز به صف مبارزه پيوسته بودند. رفته رفته شعارنويسي به تفريحي براي جوانان محلات تبديل شده بود. اين جوانان به همراه اکثريت مردم تا نيمه شب پاي برنامه هاي گون آذ تي وي مي نشستند و بعد از آن اقدام به ديوارنويسي کرده، صبح نيز با شور و هيجان آنرا براي دوستان خود تعريف مي کردند! مجريان برنامه گون آذ تي وي بصورت ديالوگ دو طرفه با مردم سخن مي گفتند و پاي سخنان آنان مي نشستند. مردم رفته رفته با ادبيات سياسي حرکت ملي آشنا مي شدند و اين قطعا بيش از همه حاصل کار اين شبکه ي ماهواره اي بود. ديگر در خانه يا محل کار بحث و گفتگو در مورد سخنان روز قبل “احمد بي” و يا تماس گيرندگان امري طبيعي بود.
شبکه ي تلويزيوني ماهواره اي تنها يکي از مشکلاتي بود که حکومت در عصر ارتباطات با آن روبرو شده بود. از چند سال پيش تلفن همراه وارد بازار شده بود و پس از حکومت احمدي نژاد متعاقب افزايش دلارهاي نفتي، دولت با استفاده از شرکت هاي خارجي دست به گسترش سريع اين شبکه کرد. شايد آنها نمي دانستند که به جاي افزايش محبوبيت خود که شديدا به آن براي ايجاد مشروعيت نياز داشتند، در حال کندن گور خود هستند. مردم ديگر قوي شده بودند. ديگر نمي شد آنها را کنترل کرد. ارتباطات بين مردم افزايش يافته بود و مهمتر از همه فعالين حرکت با ابتکار تحسين برانگيز از SMS براي اهداف خود استفاده مي کردند. مشکلات حاکمیت به اينجا ختم نمي شد چراکه سايت هاي اينترنتي و گروههاي خبري دنياي جديدي را که حکومت نمي توانست کنترل کند ايجاد کرده بودند. اين فضاي مجازي اينترنتي به فعالين اجازه مي داد تا با همديگر و با ديگر کاربران اينترنت بدون اينکه خطري از سوي حکومت آنها را تهديد کند، ارتباط برقرار کنند و اين شبکه ارتباطي باعث بالا رفتن وسعت عمل فعالين شده بود. واقعيت اين بود که با روشهاي کنترل قبلي نمي شد جامعه را در دست داشت. چراکه زيربناهاي استبداد و خفقان با دگرگوني زيربناهاي جامعه ي ايران و آذربايجان در حال دگرگوني بود و ديگر روبناهاي حکومتي نيز به همراه ذهنيت هاي مردم از عظمت و شکست ناپذیری آن در حال لرزیدن بود.
سال جديد تحصيلي آغاز گرديد. زمزمه هايي براي اعتراض و تحريم کلاسهاي درس در اول مهرماه شروع شد، اما هيچ نتيجه اي حاصل نگرديد. با گذشت چند ماه معلوم گرديد اکثر دانشگاه ها بجز دانشگاه زنجان و تا حدي دانشگاه اوروميه وضع چندان مناسبي ندارند و عليرغم فعالیت هایی که در سطح شهرها داشتيم دانشگاهها نسبت به سالهاي قبل تحرک کمتري داشتند و با گذر زمان اين مسئله نگران کننده تر مي شد. شايد يکي از دلايل آن عدم ارتباط فعالين سالهاي قبل و فعالين غير دانشگاهي با دانشجويان داخل دانشگاه بود؛ چراکه آنها اکنون فضاهاي مناسب ديگري خارج از دانشگاه در سطح شهرها، روستاها و محلات براي فعاليت يافته بودند. در مجموع مهمترين فعاليت اين سال حول گون آذ تي وي صورت مي گرفت. در پاييز اين سال ما استاد فرزانه را از دست داديم. او وصیت کرده بود که پيکرش را در تبريز به خاک بسپارند. اکثر فعالين به طرف تبريز روانه شدند. جمعيتي نزديک به دو هزار نفر در مراسم تشييع جنازه ي استاد و جمعيت بسيار بيشتري در مراسم ختم شان در مسجد طوبي جمع شدند. از همه طيف ها در مسجد جمع شده بودند اما فشارهاي امنيتي نيز خود نمايي مي کرد. يکي از مهمترين اتفاقات پاييز اين سال ابتکار تحسين بر انگيز يکي از گروههاي فعال حرکت ملي در اوروميه براي اجراي مراسم آتش بازي در سطح شهر بود. اين حرکت نشان مي داد که فعالين بيشتري درصدد کشاندن دامنه خواستها خود به سطح جامعه با اقدامات نمادين بودند. اين مراسم به قدري باشکوه بود که سي دي هاي آن بلافاصله تهيه و بين مردم و فعالين پخش گرديد. حاکميت ديگر تحمل خود را از دست مي داد. زمستان همين سال “سهند افشاري” يکي از فعالين نام آشناي آذربايجان بصورت مشکوکي در اثر تصادف جان خود را از دست داده بود. ابراز احساسات دوستان هم فکران جوان در قبال فقدان او بسيار متفاوت از قبل بود. هر کسي مي توانست در غم او نوشت و آغيت ها سرود. مراسم ختم او آنچان سياسي شده بود که سازمان اطلاعات اقدام به دستگيري تعدادي از فعالين کرد. نشريه ديلماج نيز جلسات هفتگي خود را در تبريز حول مسائل مهم آذربايجان تشکيل مي داد . اينک ديگر خارج از دانشگاه فعال تر از داخل مي نمود. عليرغم شيريني ها و تلخي هاي که اين سال با خود به همراه داشت، آزاردهنده ترين مسئله درگيري طيف شمس تبريز با گروهی از فعالین بود. اين مسئله که ريشه در سالهاي قبل داشت با درگيري هاي پيش آماده در روز مشروطه بر سر مزار باقر خان بسيار تشديد شد و تا آنجا پيش رفت که مسئله به فحش و ناسزا گويي در گروهها وسايت هاي اينترنتي کشيده شد و سايت شمس توسط عده اي از مخالفين جوان حک گرديد. سايت شمس رويه بسيار نامناسبي را در تخريب فعالين برگزيد و اقدام به افشای مطالب و نشست هاي سری فعالين کرد. بدترين جلوه اين درگيري اقدام سايت شمس تبريز در جهت افشاي طرح فعالين براي تبديل کردن مراسم تشيع جنازه استاد فرزانه به مراسم باشکوه در خيابان هاي تبريز بود.
روزهاي سرد زمستان با ورود به ماه اسفند براي فعالين روزهاي پر حرارت و پر شورتري را به همراه داشت. دوم اسفند روز جهاني زبان مادري در حد قابل توجهي گرامي داشته شد. چند روز نگذشته بود که حادثه اي خارج از تصور در خيابان هاي تبريز روي داد. چند ساعتي از ظهر نگذشته بود که عده اي از فعالين در مقابل خليفه گري ارامنه در تبريز جمع شدند و با شعارهاي الله اکبر در اعتراض به اشغال اراضي جمهوري آذربايجان در قره باغ و روز قتل عام مردم شهر خوجالي دست به تضاهرات خياباني زدند. دقايقي چند شعارهاي ملي به شعارهاي مذهبي افزوده شد. در عرض چند دقيقه هزاران نفر از اطراف به جمعيت پيوستند و حاکميت سراسيمه جمعيت تظاهرات کننده را نرسيده به چهارراه شهناز متفرق کرد. مردمي که از هر سو به چهار راه شهناز رسيده بودند نزديک به ده هزار نفر بودند. ديگر زمان تظاهرات هاي چند ده نفري چند ماه پيش نبود و حرکت ملي مي توانست بر روي تظاهرات هاي چند هزار نفري در خيابان ها حساب باز کند. اکنون ارزش اقدامات جوانان جسور آذربايجاني که در تابستان اين هراس بي مورد از حاکميت را شکسته بودند و قدرت تاثير عمومي گون آذ تي وي بيش از پيش آشکار مي شد. سال پر بار 84 بدين ترتيب به پايان رسيد. و سال 85 با تکيه بر دستاوردهاي سال قبل روزهاي جاودانه و پر خاطره اي را براي جنوب رقم زد.
باز اولين حادثه سال جاري با پيش گامي جوانان تبريز و تبليغات گسترده ي گون آذ تي وي آغاز گرديد. 11 فروردين مصادف با قتل عام مردم باکو (که فعالين آگاهانه آنرا به قتل عام مردم شهرهاي اوروميه، سلماس و خوي ربط دادند) بدست ارامنه در سالهاي قبل جنگ جهاني اول بود. قرار بر اين شد که در اين روز مردم در مقابل خليفه گري حاظر شوند اما اينبار حاکميت بايد عکس العمل مناسبي از خود نشان مي داد چراکه تظاهرات در شهر تبريز به امري عادي و کاملا ممکن تبديل شده بود. تمام خيابان هاي منتهي به چهارراه شهناز تحت کنترل قرار گرفت و صدها تن دستگير شدند. اين تجمع ناموفق نشان داد که فعالين توان حاکميت را کاملا دست کم گرفته اند. شبکه ي گون آذ تي وي نيز متعاقب مذاکره مقامات حکومت ايران با مقامات ترکيه از مسير تورک ست خارج گرديد و ديگر حرکت ملي مي بايست ادامه ي راه را بدون تاثير گسترده ي آن ادامه مي داد. اين شبکه با پخش در مسير تل استار مخاطبان بسيار محدودتري داشت اما همچنان به عنوان وزنه تاثير گذار محسوب مي گرديد. با آغاز به کار دانشگاهها در ماه فروردين عده اي از دانشجويان و تعدادي از دانش آموخته گان سالهاي 70 اقدام به نام گذاري 19 ارديبهشت مصادف با اعتراض و تظاهرات دانشجويان دانشگاه تبريز بر ضد طرح پرسشنامه ي فاصله اجتماعي به عنوان روز دانشجوي آذربايجان کردند. اما تحرک چندان مناسبي در دانشگاهها صورت نگرفت وتنها در دانشگاه زنجان، مراغه و تا حدودي تبريز دانشجويان اقداماتي براي بزرگداشت آن انجام دادند و مخالفت عده اي از فعالين قديمي بخصوص در تهران باعث بايکوت آن و تمرکز فعالين جوان براي قبولاندن آن به خود فعالين حرکت شد. عليرغم تمام مشکلاتي که در طرح و قبولاندن اين روز به فعالين حرکت به وجود آمد و باعث ازدست رفتن فرصتها براي اقدامات جدي در بزرگداشت اين روز شد اما نفس اعلام اين روز باعث ايجاد هويتي جديد در قالب حرکت ملي شد. اين هويت نوظهور که خود را با عنوان “جنبش دانشجويي آذربايجان” شناساند، نقش محوري در آغاز اعتراضات خرداد بر عهده گرفت. هويت جديد، فعالين دهه هفتاد را با فعالين دهه هشتاد(شمسي) در حول محور جنبش دانشجويي متحد کرد. دانشجويان تازه هويت يافته بر اساس تعريف هاي جديد به فعالين قبل خود احساس تعلق کردند و فعالين سالهاي هفتاد احساس شيرين تداوم را در وجود خود درک نمودند. در فضايي از شور و شعف و معنايابي، جنبش دانشجويي آذربايجان خود را حاضر مي کرد که با محور قرار گرفتن در اعتراضاتي که تنها چند روز بعد آغاز گرديد نقشي جاودانه بر تاريخ آذربايجان رقم زند. در ضمن فراموش نکنیم اين روزها مصادف با اعلام موجوديت تشکيلات مقاومت ملي آذربايجان (AMDT) نيز بود. اين تشکيلات تازه تاسيس که کاملا مخفيانه کار مي کرد در روزهاي منتهي به خرداد تلاشهاي قابل وصفي از خود به خصوص در شهر اوروميه به نمايش گذاشت.
خرداد چگونه آغاز گرديد؟
ساعت 4 عصر شنبه 23 ارديبهشت در اتاق دانشجوييمان در يکي از خوابگاههاي تهران نشسته بوديم. اتفاقا در مورد 19 ارديبهشت و فرصت از دست رفته براي گراميداشت اين روز سخن مي گفتيم که بلندگوي خوابگاه صدا زد: فلاني! تلفن!
آن طرف تلفن يکي از دوستان دانشجوی دانشگاه اوروميه بود. بلافاصله بعد از سلام گفت که
– جوما گونونون روزنامه سيني گؤرموسن؟
•يوخ ، جوما گونو کي روزنامه چيخماز!
– نييه! ايران روزنامه سي دونن بير کاريکاتور چکيب اورادا تورکلري سوسري يه اوخشاديب!
•اده! بو کي بولارين ايشي دي. نئچه گون بوندان قاباق جا اولسايدي اؤيرنجي گونو اوچون ياخجي ايش وئرردي؟
– اولسا روزنامه نين بو سايينی تاپ! شايد يئنه ده ايشه گلدي
روز يکشنبه اين نشريه را در سايت شمس تبريز ديدم! توهينهاي از اين بزرگتري نيز قبلا صورت گرفته بود و اعتراضاتي هم شده بود اما فقط بهانه جويي دانشجويان مي توانست توجيه گر اين عکس العمل که هنوز در حال شروع بود باشد. شب با دانشجويان دانشگاه تبريز نيز صحبت کرديم. يکشنبه، 24 اردبهشت، عده اي از فعالين دانشجوي دانشگاههاي اوروميه و تبريز دست به تحصن زدند و روز بعد هزاران نفر از دانشجويان اين دانشگاهها براي اعتراض در صحن دانشگاه حاضر شدند. بزرگترين تجمع دانشجويي در دانشگاه تبريز با حضور بيش از 5 هزار تن از دانشجويان برگزار گرديد و شعار زيباي” گونش حله سؤنمه ييب! آنا ديليم اؤلمه ييب” را سر دادند. دانشجوياني که از چند روز پيش به انتخاب شعار “ستارگان پارسي” براي تيم ملي معترض بودند و حتي پارچه نوشته هايي نيز براي اعتراض به آن آماده کرده بودند به صف معترضين پيوستند.
بلافاصله پس از تحصن دانشجويان در دانشگاههاي تبريز و اوروميه اين پيام کوتاه را ارسال کرديم:” تبريز و اورمو اؤيرنجي لري صاباح تحصن ائده جک لر! سس لرينه سس وئره ک!” و بي هيچ ترديدي بلافاصله جوابهايي از سوي فعالين توپلوم و ديگران ارسال گرديد:” اولدو! هاچان؟ هارا؟” بي شک همه اهميت فرصت بدست آمده براي اقدام همه جانبه در دانشگاهها همانند اعتراض 19 ارديبهشت سال 74 را درک کرده بودند. ما مي توانستيم روزهاي باشکوه سال 74 را تکرار نماييم. اعتراض ها بصورت خستگي ناپذيري به مدت يک هفته در دانشگاههاي تهران، آزاد تبريز، تربيت معلم تبريز، علامه طباطبايي، امير کبير، خواجه نصير، رشت، بيرجند، اصفهان، همدان، قزوين، زنجان، اردبيل و…. بدون وقفه ادامه يافت. تداوم اين اعتراضات با اعتراضات بعضي از نمايندگان، پخش اعلاميه ها، ارسال پيام هاي تلفني، فعاليت مناسب سايت هاي اينترنتي و شبکه ي گون آذ تي وي باعث آگاهي عموم مردم از اين مسئله شد. روز 28 ارديبهشت شايعاتي مبني بر تحصن بازار در تبريز پخش شد. اما اين کار عملي نگرديد. تحصن هاي دانشجويي به دانشگاههاي پيام نور و آزاد شهرستانها نيز کشيده شد. فعالين شهرستان خوي تصميم گرفتند تحصن خود را در مرکز شهر برگزار کنند. روز 30 ارديبهشت ساعت 5 بعد از ظهر اولين اعتراض خياباني در شهرستان خوي به مدت يک ربع با موفقيت انجام شد. تظاهرات بعد از دقايقي سرکوب گرديد و عده اي نيز ضرب و شتم و عده ديگري دستگير شدند. بلافاصله فعالين براي مقابله با هراس به وجود آمده از سرکوب و ضرب و شتم مردم تظاهرات کننده در خوي خبري با اين مضمون را ارسال کردند.”قاضي خويي تظاهرات را حق مردم معترض خواند و آنها را آزاد کرد.” اين تظاهرات مي توانست در شهرهاي ديگر نيز اتفاق بيفتند از اينرو برنامه ريزي براي تظاهرات در شهر تبريز آغاز گرديد. دانشجويان روزها اقدام به تظاهرات مي کردند و بعد از اتمام آن شروع به ارسال خبر به سايت هاي اينترنتي و پخش اعلاميه در شب ها مي کردند؛ روزهايي که فرصتي براي استراحت وجود نداشت. خبرهايي مبني بر تظاهرات مردم تبريز در روز 1 خرداد در روز دوشنبه و بستن بازار از سوي بازاريان در تبريز در سايت هاي اينترنتي و پيام هاي کوتاه تبليغ گرديد: تحصن روز 1 خرداد، ساعت ،4 مقابل راستا کوچه. تا ساعت 4 کسي نمي توانست اين چنين روز باشکوهي را حدس بزند. ساعت 4 فعالين همه در خيابانهاي منتهي به راستا کوچه بودند. بلافاصله هسته اوليه در راستا کوچه، آبرستان، بازار، جلوی استانداري تشکيل شده و مردم به حرکت در آمدند و مهمترين حادثه تاريخ معاصر آذربايجان را ساعت ها در خيابان هاي تبريز به نمايش گذاشتند. روز بعد اوروميه در اعتراض به کاريکاتور و براي بزرگداشت ياد شهداي روز قبل تبريز به خيابان ها آمدند. آنها فریاد می زدند ” قالخ آیاغا وطن داش تبریزده اؤلدو قارداش” و “اورمو اویاقدی تبریزه دایاقدی”. روزهاي بعد شهرهاي مرند، مياندوآب، اهر، زنجان ياد شهداي اوروميه و تبريز را درخيابان ها گرامي داشتند. در روز 4 خرداد سولدوز قهرمان با تقديم 14 شهيد روزي سرشار از حماسه را در تاريخ آذربايجان رقم زد. در مشکين شهر شهيد عابديني به خون غلتيد. در تارم، ماکو، مراغه… تظاهرات هاي خياباني و دانشگاهي صورت گرفت. اما همه منتظر شهر شاه اسماعيل صفوي بودند. روز 6 خرداد روز موعود بود. حاکميت نيروهاي خود را قبل از ظهر در خيابانها براي قدرت نمايي به حرکت درآورد. بعد از ظهر موعد قدرت نمايي مبارزين حرکت ملي آذربايجان بود. عباس لساني فرزند قهرمان وطن بر دوش فعالين حرکت با فريادهاي حق خواهانه خود کليد حرکت را در روزي زد که حکومت رودروي مردم و امام جمعه رودروي لساني ايستاده بود. دقايقي بعد سيل مردم اردبيل در خيابانها به خروش آمدند و حاکميت و امام جمعه بايد زانوي تسليم بر زمين مي گذاشتند و منتظر فرصتي مي بودند تا کفتار صفتانه بر سر لساني ها بريزند و انتقام شکست مبارزه رودرو را بگيرند. روز هفتم خرداد آخرين تظاهرات بايد مقابل مجلس در تهران صورت مي گرفت. ساعت 10 صبح براي اين اعتراض انتخاب شد. مردم از شهرستانها بسوي تهران حرکت کردند. شب سران نظام براي مقابله با تهديدي که يکي از ارکان نظام يعني مجلس را تهديد مي کرد تشکيل جلسه دادند. اعلمي به بهانه ي سفر به هندوستان از تهران دور شد و نمايندگان ساعت 6 صبح دستوري بي سابقه را صادر کردند. مجلس نماد دموکراسي بوسيله نيروهاي سپاه اشغال شد. چهار لشگر سپاه و صدها اتوبوس لباس شخصي در منطقه حاضر شدند. مترو براي ساعاتي تعطيل شد و اشتباهات ديگري که در تعيين ساعت نامناسب و مکان مناسب پيش آمده بود باعث گرديد پر هزينه ترين روز تظاهرات ها براي فعالين رقم بخورد. عليرغم تجمع بيش از هزار نفر در ساعات اوليه مردم نتوانستند خود را به محل برسانند و تظاهرات به سختي سرکوب گرديد. در عصر روز هفتم ما با وجدانی آسوده و غمگین در ازدست دادن بسیاری از مبارزین و دستگیری هزاران تن از آنها تلاش های خود را برای آزادی دوستان در بند آغاز نمودیم.
ادامه دارد.