24 Kas 2008

تمدنهای باستانی غرب آذربایجان - عادل ارشادی فر

تمدنهاي باستان غرب آذربايجان - عادل ارشادي فر
تمدن هاي آغازين:
حوزه درياچه اروميه از نخستين مراكز فرهنگي باستاني شرق ميانه ودرمحدوده فلات ايران از نخستين مراكز جمعيت هاي متمركز بوده است. آغاز حيات تاريخي در اين خطه تقريبا مقارن با آغاز حيات تاريخي در بين النهرين و آسياي صغير بوده است. از آنجايي كه محوطه هاي باستاني و پژوهش هاي باستان شناسي را نمي توان در چهارچوب مرزهاي كنوني محدود كرد و تقسيمات سياسي فعلي با نواحي باستاني منطبق نيست، لذادر بررسي باستان شناسي غرب آذربايجان مرزهاي سياسي فعلي فرو مي ريزد و مرزهاي فرهنگي اين خطه، به حوزه قفقاز، تركيه شرقي و عراق كنوني كشيده مي شود.
بقاياي باستاني مربوط به دوران پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان عمدتا در دشت سولدوز ( نقده) و اطراف شهرهاي اروميه و سلماس نهاده شده و بقاياي باستاني دوره تاريخي آن نيز علاوه بر مناطق مذكور در اطراف شهرهاي تكاب، بوكان و زيويه سقز(ساققيز) و شهرستان قوشا چاي (مياندوآب) و اشنويه ( اشنوناك باستاني) پراكنده شده است.
تمدن هاي پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان عبارتند از:
ا- تمدن هاي دشت سولدوز( تپه حاجي فيروز، دالما (دلمه) تپه، پيزديلي= پيسديكلي تپه، دينخا تپه= دين خواه تپه، عقرب تپه و حسنلو).
2- گوي تپه در 6 كيلومتري جنوب شرقي اروميه.
3- هفتوان تپه ( بوتان تپه = تام تپه) در نزديكي شهر سلماس.
بر اساس پژوهش ها و حفاريهاي به عمل آمده و نتايج حاصل از آن، دشت سولدوز از هزاره ششم پيش از ميلاد محل اجتماعات كشاورزي بوده و ساكنان دهكده هاي مستقر اوليه، به حرفه كشاورزي و دامپروري اشتغال داشته اند.(1)
سفال اين دشت كه از تپه هاي حاجي فيروز و پيزدلي به دست آمده، با دست ساخته شده و عموما ساده و بعضا منقوش بوده و قدمت آن 6000 تا 5500 (سال) پيش از ميلاد تاريخ گذاري شده است. سفال تپه حاجي فيروز با سفال يانيق تپه خسروشاه در نزديك تبريز مشابهت اساسي دارد. هم چنين سفال اين تپه از نظر نقوش مشابه سفال تل حسونا ( هزاره پنجم قبل ازميلاد) در بين النهرين بوده وبا آن قابل مقايسه دانسته شده است. ( 2) طبق نظر پروفسور روبرت (رابرت) دايسون سفال تمدن دالما (دلمه) تپه دشت سولدوز نيز با سفال تمدن حلف درشمال بين النهرين ( جنوب غربي شهر ماردين در تركيه ) تا اندازه قابل ملاحظه اي قابل تطبيق است.(3)
حفاري هاي باستان شناسي در دالما تپه( دولما تپه؟) ثابت مي كند كه ساكنان اين منطقه در هزاره هاي پنجم و چهارم قبل از ميلاد، قدم در راه تكميل صنايع فلزي گذاشته و براي تحصيل مواد خام و توزيع مصنوعات و توليدات بومي ، اقدام به تجارت با نقاط دور دست نموده اند. مضافا در هزاره هاي مذكور نخستين علائم خطوط اوليه در اين تپه ( هم چنين يانيق تپه خسروشاه) ظهور كرده است.(4)
گوي تپه اروميه مهمترين بخش از شناسنامه پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان است طبقه(M) اين تپه باستاني قابل مقايسه با تمدن عبيد ( دوران سفال عبيد چهارم) بين النهرين بوده و حفاريهاي به عمل آمده نشان مي دهد كه در اين محوطه باستاني استمرار فرهنگي وجود داشته كه از نظر، گاه نگاري شامل هزاره چهارم پيش از ميلاد تا عصر I (1500- 1200 ق.م) و عصر آهن II (1200 – 800 ق.م) مي شود.
جديدترين طبقه اين تپه (طبقه A)متعلق به عصرآهن II و طبقه ماقبل آن (طبقه B ) متعلق به دوره آهن Iو قديم ترين طبقه آن (طبقه‌‌ N ) متعلق به هزاره چهارم قبل از ميلادمي باشد (گزارش بورتون براون). اما براساس گزارش عزت الله نگهبان طبقه (N) گوي تپه مقارن با سيلك دوم كاشان ودر نتيجه متعلق به اواسط هزاره پنجم قبل از ميلاد مي شود. بر اساس جدولي كه ((ماري ويت)) و ((روبرت دايسون)) از گاه نگاري تپه ها و آثار باستاني ايران به دست داده اند تپه حسنلو از سلسله تپه هاي دشت سولدوز در فاصله سالهاي (6000 – 5500 ق.م) مسكون بوده و قدمت لايه VII 2500 ق.م ولايه VI 2000 ق.م تعيين شده است. اما با وجود اين قدمت، اهميت و شهرت حسنلو بيشتر مديون لايه متعلق به عصر آهن II مي باشد كه دژ ماننايي و جام طلايي آن شهرت يافته است. هفتوان تپه سلماس نيز بر اساس جدول مذكور به ترتيب زير گاه نگاري شده است: هفتوان VIII (3000 ق.م)، هفتوان VII (2500 ق.م)، هفتوان VI (2000 ق.م).
محوطه باستاني هفتوان تپه، خود قسمتي از يك منطقه تمدني بزرگتري در دوران باستان بوده كه ارتباط نزديكي با مشرق آناتولي و ناحيه قفقاز و قسمت هاي ديگر آذربايجان داشته است (5). در هفتوان تپه نيز همانند تپه حسنلو، استمرار فرهنگي ازهزاره سوم پيش ازميلاد تا دوران ماد هخامنشي وجود داشته و اين تپه در دوران هاي بعدي نيز مورد استفاده بوده است.
دينخا (دين خواه) تپه دشت سولدوز در نزديكي اشنويه آخرين تپه باستاني مهم از سلسله تپه هاي باستاني جنوب غربي درياچه اروميه است كه موردتوجه باستان شناسان ايراني و خارجي بوده و به دفعات مورد كاوش قرار گرفته است. سفال هاي اين تپه با سفال هاي خابور در آشور، تل بيلا، تل برك، كول تپه ( تپه خاكستر)، چغا بازار و ديگر تپه هاي شمال بين النهرين (سوريه و تركيه امروزي ) قابل مقايسه بوده و بين سالهاي 1900- 1600 ق.م ( يعني زماني كه هوري ها و هيتي ها در مناطق مذكور قدرت داشتند ) تاريخ گذاري شده است.(6)
تمدن هاي غرب آذربايجان به ويژه تمدن هاي گوي تپه و هفتوان تپه به مانند تمدن يانيق تپه خسرو شاه در قلمرو تمدن بزرگي قرار داشته اند كه به تمدن بزرگ (( كورا –ارس)) معروف است. تمدن (( كورا- ارس)) مجموعه تمدنهايي را در بر مي گيرد كه از قفقاز گرفته تا آناتولي شرقي و اراضي آذربايجان ايران پراكنده شده است.
تمدن بزرگ كورا – ارس كه به تعريفي ديگر از آن با نام ((فرهنگ كورا – ارس)) ياد مي شود از هزاره چهارم قبل از ميلاد آغاز و تا هزاره سوم ق.م ادامه داشته و اين فرهنگ از اوايل عصر مفرغ در شمال شرق آناتولي به گونه هاي مختلف تقسيم شده است. جديدترين نمونه هاي يافته شده متعلق به فرهنگ كورا – ارس اشيايي است كه اخيرا در تپه هاي ((آق دام)) و (( آق توره)) شهرستان پارس آباد واقع در شمال شرق اردبيل به دست آمده است. اقوام نخستين و تركيب جمعيتهاي اوليه: بر اساس منابع مكتوب بين النهرين و آخرين تحقيقات تاريخي وباستان شناسي در فاصله هزاره هاي چهارم تا اوايل هزاره اول قبل از ميلاد، غرب آذربايجان در قلمرو حوزه هاي بزرگتري قرارداشته كه آراتايي ها، گوتي ها، لولوبي ها، سوباري ها، توروكي ها، هوري ها و هيتي ها نخستين ساكنان آن بوده اند. درآثار سومري، آكدي، بابلي، آشوري و هورياني از سرزمين مردمان مذكور به نام هاي آراتا، گوتيم، لولوبيوم، سوبارتو، توروكوم، اوري و هاتي يادشده است. علاوه بر اين دوسرزمين باستاني ديگر به نام هاي اشنونا (اشنويه امروزي) وميتاني به سرزمين هاي كهني اطلاق شده است كه بخشهايي ازغرب آذربايجان زير نفوذ يا در قلمروحكومتي آنان قرارداشته وساكنان آن عمدتا هوري نشين بوده اند. اين نكته كه سومريان قبل ازدرآمدن به بين النهرين مدت زماني طولاني در سرزمين هاي كوهستاني شمال وشرق بين النهرين اقامت داشته و ا ز گذرگاههاي كوهستاني غرب ايران به جلگه بين النهرين كوچيده اند، اين نتيجه را با ر مي آورد كه آذربايجان و به ويژه حدود غربي آن مدت زماني طولاني سكونت گاه سومري ها بوده است. انطباق كشور همزاد سومر((آراتا)) با آذرباجان بر اساس نام هاي جعرافيايي لوحه هاي بين النهرين از قبيل كوههاي هوروم ) HurruM)، كوه هاي ماشو (ماسيس=آرارات) و سير مهاجرت سومري ها ازحوزه خزر و قفقاز به بين النهرين (7) پرتو تازه اي به تاريخ كهن آذربايجان افكنده است. رنه گروسه مي گويد: سومري ها ((كوتوله كله گرد،پيشاني كوتاه،دماغ عقابي)) از قرار معلوم تمدن خودشان را كه بي شك از كوهستان هاي شمالي يا شمال شرقي كسب كرده بودند به مردم سرزمين بين النهرين سفلي دادند(8). اين كوهستان هاي شمالي يا شمال شرقي بين النهرين همان كوه هاي هوروم وكوه هاي ماشو (9) (آرارات) لوحه هاي سومري و بابلي و آشوري است كه فرستادگان انمركار، لوگال باندا وگيل گامش براي ملاقات با پادشاه آراتا و حضرت نوح (ع) (در جزيره ديلمون درياي خزر) از آن ها گذشته اند.
اين كوه ها همان كوه هايي است كه كشتي حضرت نوح برآن فرود آمد و حيات پس از طوفان از آنجا آغاز شد. در تورات از اين كوه ها با نام آرارات ودر قرآن كريم با نام ((جودي)) ياد شده و اين دو نام هنوز هم موجوديت خود را حفظ كرده اند. اين كوه ها همان كوههايي است كه سومريان درآنجا با صنعت فلز كاري آشنا شده و پس از اين آشنايي به صورت گروههايي كاملا مسلح به موطن جديد خويش در جلگه هاي بين النهرين در آمده اند. بر اساس همين شواهد و قراين است كه دكتر محمد تقي سياهپوش مي نويسد: (( در مورد فرهنگ سومري نيز اين واقعيت كه آنان از يك سرزمين كوهستاني آمده بودند كه در آنجا كشتيراني امكانپذير بوده، با آذربايجان سازگار است. ضمنا در مورد ارتباط سومريان با منطقه مزبور ارتباط صنعت سفال سازي آنان با حدود ارمنستان نيز داريم. در اين باره دايره المعارف بريتانيكا تحت عنوان ((سومر – دوران ماقبل تاريخي)) قديمي ترين سفالهاي سومري را كه به اشكال هندسي منقوش هستند، احتمالا منبعث از حدود ارمنستان دانسته و اضافه مي كند كه (( اساطير سومري)) مربوط به زمان قبل از طوفان ممكن است با اين تمدن مربوط باشد))(10).
نخستين اطلاع تاريخي از حوزه غرب آذربايجان از الواح سومري و سپس از لوحه ها و سنگ نبشته هاي اكدي تحصيل مي شود. بر اساس منظومه هاي سومري (( انمر كار و حاكم آراتا )) و (( لوگال باندا و انمركار )) (( دولت – شهر)) آرتا در جهت (( ايم كورا )) ((شمال يا مشرق كشور سومر يا به تعبير صحيح تر جهت كوهستاني كشور عراق )) واقع بوده است كه مردمان آن از جنس و نژاد سومري ها بوده و الهه اينا نا را مي پرستيدند. آراتايي ها مردماني صنعتگر و صاحب ثروت و مكنت بوده و سرزمين آن ها طبق تعريف لوحه ها سرزميني خوشبخت بوده است. در آراتا پادشاهي حكومت مي كرده است كه نام او ((اين – سو – كوش – سيراننا)) بوده و با ((انمر كار )) از پادشاهان سلسله اول اوروك معاصر بوده است. تاريخ تقريبي حكومت او طبق تقويمي كه ((وولي)) تنظيم كرده به 3500- 3400 قبل از ميلاد مي رسد. (11)
زماني كه دولت- شهر اوروك مورد حمله قوم سامي (( مارتو)) قرار گرفت و گرفتار مصيبت بزرگي شده بود انمر كار پادشاه شهر اوروك براي دفع حمله مارتو ها فرستاده خود لوگال باندا ((پدر گيل گامش پادشاه و قهرمان افسانه اي اوروك)) را براي ياري خواستن و دريافت كمك از الهه اينانا كه در اين زمان در آراتا اقامت داشت به سوي اين سرزمين گسيل داشت. لوگال باندا سفير انمر كار و پادشاه بعدي سرزمين اوروك پس از سپردن هفت كوه سرزمين (( اشنان )) (اشنونا) به آراتا گام گذاشت و پيغام خود را به اينانا الهه شهر آراتا تسليم كرد.
پس از آرتايي ها نخستين قومي كه از وجود آنها در اراضي غرب آذربايجان سخن رفته ((گوتي )) ها هستند. در كتيبه اي از ((لوگان-آنه-موندو))فرمانرواي سومري دولت- شهر آداب (ADAB ) كه طبق تقويم ((وولي)) مي بايدپيش از 2900 قبل ازميلاد يا به عبارتي صحيح تر بين سالهاي 3100 –3000 قبل از ميلاد فرمانروايي كرده باشد، آمده است: كه او با ((ايلام، مرهشي و گوتيم نبرد كرد)) (12).
گوتي ها آنچنان كه تحقيقات نشان مي دهد و دانشمندان در قبول آن ترديدي نشان نمي دهند در اراضي ميان قسمت علياي دياله تا درياچه اروميه و خط همدان - قزوين يعني جنوب غربي آذربايجان و بخش هايي از كردستان امروزي مي زيستند. پيكره مفروغي دو تن از پادشاهان گوتي يكي در سلماس و ديگري از همدان كشف شده و اين قوم پس از سالها نبرد طولاني سر انجام توانستند در 2470 قبل از ميلاد ( به توريخ دلاپورت) يا 2390قبل از ميلاد ( به توريخ كامرون ) پس از مرگ (( شار – كالي – شاري )) چهارمين جانشين ساراگون اول پادشاه ((اكد)) بر بين النهرين تسلط يافته و قريب يك قرن بر آن سرزمين حكومت كنند. بر اساس منابع مكتوب اكدي، بابلي و آشوري، گوتي ها از آغازين سده هاي هزاره سوم قبل از ميلاد تا قرن ششم پيش از ميلاد (ظهور دولت هخامنشيان) در سكونت گاههاي دائمي خود در زاگرس شمالي و مياني (آذربايجان و كردستان ) به حيات تاريخي خود ادامه داده اند. برخي بر اين باورند كه نام جودي (= گودي) بازمانده گوتي است. نقش برجسته ((شيخ خان)) در قسمت علياي رود دياله و قشرهاي DوC گوي تپه اروميه به گوتيان نسبت داده شده است.
سومين قومي كه اندكي ديرتر از گوتي ها درصحنه حيات تاريخي غرب آذربايجان ظاهر مي شوند ((لولوبي ها )) هستند. روايتي از يك پادشاه لولوبي به نام ((اماشكوش)) (Immashkush) خبر مي دهد كه پيش از ساراگون اول (جلوس به پادشاهي به توريخ دلاپورت 2630 ق.م و به توريخ كامرون حدود 2530 ق.م ) فرمانروايي كرده است. محل سكونت لولوبيان جنوب غربي درياچه اروميه بوده و به مانند گوتيان در دره هاي زاگرس شمالي و مركزي پراكنده بوده اند . از اراضي تحت سكونت لولوبيان در خارج از مرزهاي سياسي كنوني ايران در غرب آذربايجان مي توان از دره شهر زور و شهرهاي كركوك و آلتون كوپرو درشمال عراق نام برد. به نظر مي رسد لولوبيان در اين شهر ها با عناصر هوري در آميخته شده باشند. زيرا پادشاه شهر نامار (مريوان و يا خانقين امروزي ) با نام آريزن(Arisen) پسر سدرمت (Sadarmat) معاصر با ((نارام – سين)) دومين جانشين ساراگون اول، شاه ((اوركيش و ناراما )) بوده است. در متن هورياني كهن كه از بوغازكوي (هاتوساي باستاني پايتخت هيتي ها) در تركيه به دست آمده از ((اما شكوش)) با لقب شاهنشاه ياد شده است (13). پادشاه لولوبيان در روزگار پادشاهي ((نارام- سين )) (به توريخ كامرون ،جلوس به پادشاهي 2551 ق.م) در دره تنگي به نام قره داغ كه امروزه (( گذر گاه كفر)) خوانده مي شود و در جنوب شهر زور نهاده است، با نارام – سين جنگ كرد ولي شكست يافت.
از يكي از پادشاهان لولوبي به نام ((آنوبانيني)) كتيبه اي به زبان و نوشتار اكدي در نزديكي سرپل زهاب باقي مانده است كه از وي به عنوان (( پادشاهي توانا، قدرتمند و پادشاه لولوبيوم)) كه پيكره خود و ايشتار را بر كوه باتير (Batir) (به املاي دياكونوف:پادير= PA-DI-IR)كنده است ياد مي كند. به فاصله نه چندان دوري از نقش برجسته ((آنوباني ني))است. ((تاردوني))(Tardunni)پسر ايكي(Ikki) كه وي نيز از پادشاهان لولوبي بود، قرار گرفته است. شيوه زندگي و ويژگيهاي قومي لولوبي ها و گوتي ها چنان به هم نزديك بوده كه در روايات بعدي بين النهرين ((آنوباني ني )) در رده پادشاهان ((گوتيم)) قرار دارد و به عنوان پادشاه شهر كو ثا (Kutha)) معرفي شده است. نام لو لو بيان بطور مكرر از قرن بيست و ششم قبل از ميلاد تا سده نهم قبل از ميلاد در اسناد بين النهرين ذكر شده و آداد – نيراري دوم فرمانرواي آشور در قرن نهم قبل از ميلاد (890- 911ق.م) مدعي است كه از فراسوي زاب سفلي نزديك مرزهاي لولوبيوم و زاموآ (كرانه جنوبي درياچه اروميه و حوضه رود جغتو)حركت كرده و تاتنگ هاي نامار پيش رفته است(14).
ساراگون دوم (705 – 722ق.م)از مناطق تحت سكونت لولوبيان كه در اين تاريخ تحت نفوذ ماننائيان بودند با عنوان ((دور – لولومه)) (دژ لولوبي) ياد كرده است.
چهارمين قومي كه بدون هيچ شبهه كرانه هاي غربي درياي خزر خاستگاه اوليه آنها بوده و از اين نقطه در غرب و جنوب آذربايجان و شمال بين النهرين (تركيه و سوريه)تا فلسطين پراكنده شده اندهوري ها هستند. هوري ها كه از آن در تورات با نام ((حورتين)) ياد شده در بخش هاي وسيعي از آسياي غربي پراكنده شده بود ند ولي قدرت عمده حكومتي آنان بيشتردر آ سياي صغير وسوريه قرار داشت .حضور هوري ها در ايالت ((اشنوناي))باستان كه در حد فاصل دياله تا جنوب درياچه اروميه قرار داشته حتمي است. وسرزمين مشهور((شوبريا)) يا ((سوبارتو)) كه بعدها به نام ((آشور)) شهرت يافت از اقامتگاه هاي مشهور اين قوم بوده است. هوري نام خود را به كشور ((سوريه)) داده اند و مصري ها به خاطر وجود هوري ها ((=سوري ها)) در اين خطه، اين سرزمين را ((هورن)) خوانده اند. امپراتوري هاي ميتاني درهزاره دوم و اورارتو در نيمه اول هزاره اول قبل از ميلاد را هوريها تشكيل دادند و در بنيان دولت مشهور ماننا در آذربايجان هوري ها نقش عمده اي داشتند(15 ). نخستين اطلاع تاريخي ازسرزمين شوبر يا مربوط به منظومه سومري ((انمركاروحاكم آراتا)) است كه درآن سرزمين شوبر(شوبريا/سوبارتو) به عنوان يكي از همسايگان كشورچند زباني سومر معرفي شده است. واگربپذيرم كه ((اوري)) همسايه ديگرسومر دراين منظومه نيزاشاره به هوريان دارد، در اين صورت سومر ها دو سرزمين از سرزمينهاي تخت سكونت هوريان را مي شناختند.
قطع نظر از درستي يانادرستي ارتباط ((اوري)) با هوري، سومري ها نخستين قومي هستند كه وجودكشور شوبريا (سوبارتو) را به ما گزارش كرده اند. اگر قطعه مربوط به همسايه هاي سومر رامقدم برحوادث تاريخي منظومه قرار دهيم در اين صورت موجوديت هوري ها به عنوان دولتي مستقل در هزاره ششم قبل از ميلاد تثبيت مي شود. واگر اين قطعه را مربوط به دوران بعداز حوادث تاريخي منظومه بدانيم، در اين صورت موجوديت كشور شوبر (سوبار)به هزاره هاي پنجم ياچهارم قبل ازميلاد بر مي گردد. اما صرف نظر از اين تخمين ها موجوديت كشور هورنشين سوبارتو درهزاره سوم قبل از ميلاد قطعي است و اين موجوديت همزمان است باموجوديت اشنونا و كشور توروكم (سرزمين توركو ها) در غرب و جنوب غربي درياچه اروميه. يكي از پادشاهان سلسه سوم اور (2220-2328 ق.م)به نام گيميل سين(جميل-سين) (2208 –2216 ق-م) شخصي به نام ((واراد-نانار)) (به املاي دياكونوف: آراد-نانار))را به عنوان ايشاكوي (امير) نواحي گوته بوم (كشور گوتي ها) ،زابوم (آلتون كو،پروي امروزي) و همازي (يكي از ايالت ايلام ) برگزيد وهمزمان سمت وي را به عنوان ((شاكاناكو)) (حاكم) اوربيلوم (اردبيل امروزي) و قوم سوبارتو (هوري) به رسميت شناخت (16). تعيين دقيق حدود و ثغور كشور سوبارتوو اشنونا موضوع پيچيده اي براي مورخان و باستان شناسان بوده است، اما با وجود اين پيچيدگي محقق و معين است كه اين سرزمين هادر شمال كشور عراق وغرب وجنوب غربي درياچه اروميه قرار داشته اند.
در فرمول هاي مورخ سلاله سوم اور از سرزمين هايي كه عليه آنها لشگر كشي صورت گرفته با نام هاي اوربيلم (اردبيل)، سيموروم (زابان/زابوم=آلتون كوپرو) وشاشروم (رواندوز) ولولوبوم (كشور لولوبي ها)، كيماش (شرق كركوك كنوني و آراپخاي بعدي) وخومورتي (توزخورماتلي كنوني)، خارشي (كو ههاي نزديك توز خورماتلي) وگنهار يا گانخار(Ganxar ) (سرزميني در مجاورت لولوبوم) نام برده شده است(17 ).
اغلب شهر هاي مذكور بر اساس تجزيه و تحليل نامهاي مربوط به فرماند هان اين شهر ها به عنوان شهر هاي هوري نشين كوهپايه هاي دور دست زاگرس معرفي شده اند(18).
علاوه بر اين كاوش هاي باستان شناسي كه در ناحيه يورگان تپه(نوزي باستان) در نزديكي هاي كركوك به عمل آمده اثبات مي كندكه آراپخاي باستاني (كركوك حاليه) در هزاره دوم قبل از ميلاد سرزميني كاملا هوري نشين بوده است. الواح نوزي گرانبهاترين ميراثي است كه از هوريان غرب آذربايجان به جاي مانده است هوري ها در هزاره د وم قبل از ميلاد به بر پايي امپراتوري بزرگي به نام ((ميتاني)) كردندكه بخشي از اراضي غرب آذربايجان تحت نفوذ يا درقلمرو حكومتي آن قرار داشت و به همين خاطر است كه استرابون در آخرين سالهاي هزاره قبل از ميلاد از درياچه اروميه با نام ماتياني (=ميتاني ) ياد مي كند.
پنجمين قومي كه در حدود غربي آذربايجان ودر اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد قدم به صحنه تاريخ گذاشتند ((توروكي)) ها هستند. برخي از محققان معتقدند كه ((توروكي ها )) يا توروكوها (TURUKKU ) عشيره اي از هوري ها هستند زيرا اسامي پادشاهان آن ها منشا هورياني دارد، توروكي ها چه عشيره اي از هوريان باشند و يا نباشند اين نخستين باري است كه نام قوم تورك در منابع تاريخي مشرق زمين مطرح مي شود و گواه بي بديلي است بر بومي بودن ترك هاي آذربايجان. قوم توروكي بر اساس منابع تاريخي بابل، اورارتو و آشور به مدت يك هزار (ده قرن ) در غرب آذربايجان حضور فعال داشته اند و به مانند گوتيان دشمنان خطرناكي برا ي جلگه نشينان بابل بوده اند.
نخستين اطلاع تاريخي از توروكو (توروكي)ها مربوط به دوران حمورابي پادشاه مشهور بابل است. اين اين پادشاه در بيست و نهمين سال سلطنت خود به ثبت اين واقعه پرداخته است كه لشگر هاي توروكوم،كاگموم وسوبارتو را شكست داد (19).
قطع نظر از اختلافي كه در گاه نگاري تاريخ بين النهرين وجود دارد ،توروكي ها در سال هاي بعدي با شمسي آراد اول (1813 –1781 ق.م به توريخ دلاپورت) بر سر مالكيت شهر ((شوشارا)) (شاشروم) در نزديكي رواندوز درگير شده وتصرف اين شهر را براي وي ناممكن ساختند. پادشاه آشور قديم عليرغم لشگر هايي كه به قصدانقياد ساكنان گردنكش كوهپايه هاي زاگرس شمالي ومياني يعني گوتي ها وتوروكي ها به عمل آورد موفقيت قطي كسب نكرد.
او در يكي از گزارش ها ي تاريخي خود به جنگ عمده اي اشاره ميكند كه به منطقه زاب كوچك نموده و چندين شهر از جمله ((قابرا )) (در شرق اردبيل)، آراپخا(كركوك) وتوروكم را به تصرف آورد اما با وجود اين ادعا فرزند و جانشين وي ((ايشم –داگان اول )) كه به توريخ يوسف مجيد زاده بين سالهاي 1780 –1741 ق.م سلطنت كرده مجبورشد كه تن به يك مصالحه سياسي داده وبا توروكو معاهده صلحي را امضا كند (20).
در اسناد ((ماري )) شرح وقايع برخوردهاي نظامي توروكيها با آشوري ها ثبت شده است. روح مضامين اسناد (لوحه هاي گلي ) نشان مي دهد كه آشوري ها به شدت از حملات پي درپي توروكي ها هراسان بوده و دائما به فرماندهان زير دست هشدار مي داده اند كه مواظب شبيخون توروكي ها باشند. (جورج دوسين )(EOrge dossin )در سال 1950 بخشهايي از اين اسناد را تحت عنوان (Archive Royale de mari )منتشركرد. در جلد اول اثر او لوحه هاي شماره 16و69از توروكوها سخن مي گويد.
در اثر مذكور كه كه نشر آن درسال 1951 به چهارجلدرسيد نام توروكو ها(توروكي ها) هجده(18)بار ذكر شده است. لوحه هايي شماره 21-22-23-24-25-41-45-52-70-78-و79 اسنادي ماري لوحه هايي هستند كه در آن ها عموما از تعرضات توروكوهاسخن رفته است. در لوحه 21آمده است:
((برادرت ايشمه داگان(سخن مي گويد):
به ايشمه آدو (آداد) بگو :
توروكو ي دشمن آمد وبه … … آ وارد شد (رسيد)
او ((كاكو لا تيم )) را اشغال كرد…. .
گاو هاي نر وغنايم را برداشت .
بعد از اين هجوم عده، ((توروكو ))ها زياد نشده، اما مي تواند افزون تر شو.
آن ها به هجوم خود ادامه خواهند داد.))
حملات پي در پي توروكوها باعث شد كه ايشمه داگان براي دستيابي به صلحي پايدار و دفع خطر توروكوها اقدام به مصالحه كند و در پي اين مصالحه دختر پادشاه توروكوها به عقد ازدواج((موت- اشكور)) فرزند (( ايشم – داگان اول)) و پادشاه بعدي آشور قديم در آمد (21). پس از سپري شدن سه قرن سكوت منابع آشوري در مورد اقوام ساكن در ايران غربي، در قرن چهاردهم قبل از ميلاد اين سكوت شكسته شد و با روي كار آمدن ((آداد- نيراري اول)) (1275-1307ق.م به توريخ مجيد زاده)وي شرح پيروزي هاي پدر پادشاه خود ((اريك-دن- ايلو)) عليه مناطق ((توروكو)) و ((نيگيمخي)) (=نيگيمتي) و روئساي همه گوتي هاي كوه نشين را به دست مي دهد(22). وي با اشاره به جنگهايي كه خود كرده، خويشتن را نابودكننده قبايل نيرومند كاسي و گوتيان و لولوميان (لولوبيان) و شوباريان (سوبارتوها= ميتانيان و في الواقع هوريان) مي داند(23). احتمال قوي وجود دارد كه ((آدادنيراري اول)) در گزارش جنگي خود از توروكوها تحت عنوان سوبارتو ياد كرده باشد هر چند نام هاي ديگر نيز منتفي نيست.
((توكولتي- نينورتاي اول)) (1218-1255ق.م) در قرن سيزدهم قبل از ميلاد خود را شاه درياي بالا و پايين و شاه سوباريان و گوتيان و سراسر كشور نائيري (اورارتو) مي خواند و محتمل است كه وي نيز از توروكي ها تحت عنوان سوباريان (هوريان) نام برده باشد ولي چنانچه در موضوع آداد- نيراري اول گفته شد، اين نيز محتمل است كه توروكي هادر اين گزارش تحت نام ((نائيري)) يا ((گوتي)) ذكر شده باشند. ولي آنچه مسلم است ((نائيري ها))( اورارتوها) از توروكي هاي حاشيه درياچه اروميه با نام ((توريخي)) ياد كرده اند(24). اين احتمال كه توروكي ها با قدرت گرفتن امپراتوري اورارتو (نائيري) در حلقه اتحاديه كشورهاي نائيري (مركب از چهل كشور كوچك) در آمده باشندجدي است. قطع نظر از اين احتمالات، اين نكته كه اورارتو ها در قرن نهم قبل از ميلاد از توروكي ها يا توروكوهاي منابع آشوري و بابلي به نام ((توريخي)) ياد كرده اند بسيار حائز اهميت است زيرا موجوديت اين قوم را از آغازين سده هزاره دوم ق.م تا آغازين سده هزاره اول قبل ازميلاد قطعيت مي بخشد. در خصوص موقعيت جغرافيايي كشور ((توروكوم)) اختلاف نظر وجود دارد. ((ماسپرو))در نقشه اي كه ارائه كرده است توروكوم را در حدود استان حكاري تركيه و مرزهاي آذربايجان غربي جاي داده است ولي در منابع ديگر سرزمين توروكو در جنوب درياچه اروميه و دقيقا در اراضي آذربايجان قرار گرفته است (به نقشه مربوطه رجوع كنيد). به نظر مي رسد توروكي ها تا زمان برچيده شدن امپراتوري اورارتودر تركيب اين امپراتوري بوده اند ولي دليل قاطعي براي اثبات اين امر در دست نيست. شايد قوم توروكي در تركيب اتحاديه پادشاهي ماننا داخل شده باشند براي ثبوت اين امر نيز اسناد كافي نداريم .ولي آنچه مسلم مي نمايد توروكي ها با حفظ نام خود در تركيب جمعيت هاي ساكن ئدر حدود مابين درياچه اروميه تا درياچه وان باقي بوده اند بدون اينكه در اقوام ديگر مستحيل شده باشند و براي اثبات اين امر دليل كافي موجود است ((جاحظ)) در اواخر قرن دوم هجري در رساله معروف خود ((مناقب الترك)) درباره تركاني سخن گفته كه در آسياي صغير سكني داشته و عرب ها با آنها در ازمنه قديم آشنا بودند (25).
در دوره ساساني و پيش از دوران بعثت و ظهور اسلام مشاهير عرب از تركاني سخن گفته اند كه با آنها مراوده داشتند. اشپولر محل سكونت اين تركان را آسياي صغير گفته است اما غريب نيست كه اين تركان ((توروك ها)) توروكي هاي اطراف درياچه اروميه بوده باشند. در شعر ((نابغه ذوبياني )) (ولادت:535-فوت:604 ميلادي) كه در ديوان شعر استه جاهلين طبع اهلورد و ((لزوميات)) ابي العلا‌المعري ثبت شده، نام ترك ها ذكر شده است:
دعاك الهوي و استجهلتكالمنازل و كيف تصابي المر و الشيب شامل
سجودا له غسان يرجون فضله و ترك و رهط الاعجمين و كابل
و ايضا در شعري از عدي بن زيد العبادي:
فبت اعدي كم اسافت و غيرت وقوع المنون من مسودوسائد
صرعن قباذا رب فارس كلها وحشت بايدها بوارق آمد
وجئن بترك من قرار بلادهم يسير بجمع كالد با المتساعد
((الابيات (حماسه البحتري129)))
و ايضا در قصيده لاميه به ابوطالب بن عبد المطلب بن هاشم پدر حضرت علي(ع) و در شعري از ((اعشي)) (معجم البلدان221:4 ) و درحديثي در صحيح بخاري 213:3. (26) ششمين قومي كه خاستگاه آن ها آذربايجان بود ((هيتي ها)) هستند. اين قوم متمدن در اواخر هزاره چهارم ق.م در سواحل شمالي ارس ودر حوزه قفقاز زندگي مي كردند. در هزاره سوم سكونت گاه اصاي آنها در اقصاي شمال غربي مرزهاي سياسي امروزي ايران در ناحيه ايغدير (ايگديردر نزديكي دوغوبايزيد) در تركيه كنوني بوده و از آنجا به هاتوسا (بوغازي كوي) در شرق آنكارا كوچيده و امپراتوري معروف ((هيتي)) را بنيان گذاشتند. آثار مادي باقيمانده از هيتي ها نشان مي دهد كه تمدن و فرهنگ هيتي با تمدن و فرهنگ قفقاز جنوبي (آذربايجان ،گرجستان و ارمنستان) شباهت و پيوستگي هاي نزديكي دارد (27) امپراتوري هيتي در حدود 1800 ق.م بر پا شد و پس از قدرت يابي و توسعه قلمرو خود در آسياي صغير و سوريه با دولت فراعنه در مصر همسايه شد.نبرد هيتي ها با رامسيس دوم فرعون مصر در ((قادش))از معروفترين نبردهاي تاريخي عصر باستان بوده است. هيتي ها پس از فروپاشي امپراتوري شان در قرن دوازدهم قبل از ميلاد به دست اهالي فروگيه و آشور، باز هم به حيات خود به صورت پادشاهي هاي كوچك ادامه دادند كه به هيتي هاي هيروگليف مشهورند.
منسوبين قومي و زباني اقوام باستاني غرب آذربايجان تا آغاز هزاره اول ق.مبه آراتايها، گوتي ها، لولوبي ها، سوباري ها، توروكي ها، هوري ها و هيتي ها از لحاظ منسوبين و زباني در اصطلاح ((آسياني )) گفته مي شود. اصطلاح آسياني در مفهوم قومي وزباني به آن دسته از ملل قديم گفته مي شودكه زبان مردم آن از نوع التصاقي بوده و با زبان هاي هند اروپايي وسامي تفاوت ماهوي دارند. برخي از دانشمندان در ماهيت تباري اقوام مذكور به جاي اصطلاح آسياني، اصطلاحات ديگري چون (( خزري))، ((كاسپي ))، قفقازي و((يافثي)) را به كار برده اند. منشا اصطلاحات اخير الذكر بطو ر كلي با خاستگاه اين قوم، روايت هاي مذهبي وسير مهاجرت آن ها از حوزه قفقاز ودرياي خزر در ارتباط است . ذكر اين نكته خالي از فايده نيست كه در ميان ملل حاضر تنها زبان ملل اورال-آلتائيك (مانند ترك ها، مغول ها، تاتارها و فين ها وسامويد ها و… ) و زبان هاي ژاپني و كره اي وفلاندي، در اويدي هاي هند (تاميل ها ) و باسك ها، بو ميان استراليا وامريكا واهالي نوبي درجنوب مصر (حبشه ) و … از التصاقي بوده و از لحاظ گونه شناسي ((تپولوژي)) با زبان هاي ملل قديم آسياي غربي كه ذكر شان رفت خو يشاوند هستند. ساكنان غرب آذربايجان در هزاره اول قبل از ميلاد بر اساس الواح آشوري در تركيب قومي يا اصل تبار ساكنان غرب آذربايجان تا آغاز هزاره اول قبل از ميلاد تغييرات عمده اي روي نداده واصطلاحات و نام هاي قومي دستخوش تحولات اساسي نگشته اند. لوحه هاي آشوري كماكان به مانند هزاره هاي قبل بطورمكرر ازگروه هاي قومي گوتي و لولوبي سخن مي گويند وبه قول ((اي .م .دياكونوف )) مردم سراسر ناحيه اي كه بعد ها به نام ((ماد )) شهرت يافت از درياچه اروميه گرفته تا بخش علياي دياله از قوم گوتي و لولوبي بودند و لولوبيان در نقاط غربي تر وگوتيان در نواحي شرقي تر مسكن داشتند. همچنين در بعضي نواحي مجاور درياچه اروميه (به خصوص درمغرب وشمال آن ) و برخي دره هاي غربي زاگر س عناصر قومي هورياني زندگي مي كردند (تاريخ ماد 133 ). عنصر كاسي نيز كه از حدود شرق آذربايجان وحوزه رود ارس در هزاره سوم قبل از ميلاد به سرزمين لرستان كوچيده بودند (گزارش استرابون) در حدود لرستان و كرمانشاه مسكن داشتند. اين قوم توانسته بودند در هزاره دوم قبل از ميلاد بين النهرين را تصرف وبه مدت ششصد سال بر بابل حكومت كنند. در نيمه دوم هزاره دوم و آغازين سده هاي هزاره اول قبل از ميلاد دو دولت نيرومند در اراضي آذربايجان وبه ويژه حدود غربي آن برپا شده بود: دولت اورارتو و دولت ماننا. در تاسيس دولت اورارتو هوري ها نقش اصلي داشتند و در حضور آ نها در بر پاي دولت ماننا نيز مهم تلقي شده است (27 ).
پايتخت دولت اورارتو شهر ((توشپا )) (در حوالي در ياچه وان ) و پايتخت دولت ماننا شهر ايزيرتا (در حوالي سقز تا بوكان ) بوده است. از شهر مشتا (مشدا ) در نزديكي مياندوآب (داش تپه امروزي ) نيز به عنوان پايتخت ماننا نام برده مي شود .
در قرنهاي نهم و هشتم قبل از ميلاد آشور، اورارتو وماننا سه دولت عمده و قدرتمند آسياي مقدم بودند كه دايما در كشاكش با يك ديگر بسر مي بردند. در اواخر قرن نهم قبل از ميلاد و به تحقيق در سال 822 ق .م نيرو هاي آشور از وجود سرزمين كوچكي به نام ((ماداي )) نام برده اند كه سركرده آن نام بالاخص خزري(قفقازي )((هانا سيروكا))((HANASIRUKA داشت. بعد ها آداد –نيراري سوم (782-812 ق.م)از سرزمين ((ماداي )) نام مي برد كه به ادعاي وي به مانند ((اليپي))، (خارخار ) ((گرگر؟))، ((آراز ياش ))، ((مزو))(مسي)، ((گيزيل بوندا )) و((مونا ))(ياماناي=ماننا) و((پارسو ا )) به دست او فتح شده است. (28)
لو حه هاي آشوري در سال 715 ق.م از حاكمي به نام ((دايااوكو )) (DAIAUKKU ) نام مي برند كه زير دست ماننا ها بوده وعنوان ((شكين مات ماننايي ))داشته است. دايااوكو كه نامش در يوناني به ديوكس تحريف يافت در يك تباني با پادشاه اورارتو، عليه ((اوللوسو نو )) پادشاه ماننا شركت كرد. ساراگون دوم پادشاه آشور به حمايت از ((اوللو سونو )) دست به كار شد وشورش عليه ماننا را خاموش و دايااوكورا به حماه در سوريه تبعيدنمود. اين ديااوكو كه اكثريت قريب به اتفاق مورخان وي را بنيانگذار دولت ماد مي دانند. كه در هگمتانه به پادشاهي برگزيده شده (؟!) بر اساس شواهد و قرائن پايش به شهر همدان نرسيده است و روايت هردوت در مورد او با ترديد هاي جدي مواجه است. نام ديااوكو (دايااوكو) نامي غير هند اروپايي است و مادي هاي نخستين طبق شواهد نام شناسي از عناصر كاسپي (قفقازي يا آسياني ) بوده اند (29).سرزميني كه ديوك (ديااوكو) از جانب ماننايي ها بر آن فرمانروايي مي كرد به عقيده دياكونوف به ميانه نزديك بود تا همدان. وي اين سرزمين را در حدود قزل اوزن در نزديكيهاي ميانه جاي داده است. در الواح آشورياز برخي فرماندهان ماداي (ماد)نام برده شده است كه نامهايشان معرف هندواروپايي بودن آن ها نيست، ازقبيل ((كشتريتي))، ((مامي تيارشو)) و ((دوسانني)).
دياكونوف در مورد اين نام ها عقيده متضاد و متناقضي ابراز كرده .وي از يك طرف نام ((كشتريتي )) را با خشثريته اوستايي مقايسه كرده و آن را هندو اروپايي مي داند و از طرف ديگر مي گويد كه ايالت كشتريتي موسوم به ((بيت كاري))كه مركز آن دژ((كار-كاشي))نام داشته منزلگاه كاسيان بوده است زيرا كه كار –كاشي به همين معني است. با استنتاج مي توان گفت كه اين كشتريتي اگر همان خشترتيه هروروت باشد ،بر سرزمين بسيار كوچكي پادشاهي داشته كه ساكنان آن از تبار كاسي بوده ودر اصطلاح ((ماداي ))خوانده ميشده ا ند.دياكونوف كه با اين آشفتگي ها روبروست و عليرغم اعتقاد به ايراني يا هند اروپايي بودن واژه كشتريتي باز هم براي گريز از خطا مي گويد : ((با اطمينان خاطر مي توانيم بگوييم كه خشتريته و متحدان وي يعني ما مي تيارشو ودوسانني_مادي بوده اند.ولي راجع به اينكه از مادي هاي((ايراني))زبان بوده اند يا كاسپي زبان نمي توانيم با اعتماد مطلق ابراز عقيده كنيم .))(30)
لازم به ذكر است كه دياكونوف نام ((دوسانني))را ايراني نمي داند.از گزارش سفر جنگي سارگون دوم در سال 714ق.م اسامي برخي از فرمانروايان محلي ماننا و ماد استخراج شده است كه منشا قفقازي و به عبارت دقيقتر منشا هوري دارند .اين اسامي عبارتند از (پايوكو))فرمانفرماي((كيلامباته))در ايالت كيشه سو (در مسير علياي قزل اوزن ‌)،((ماشدايائوكو))فرمانفرماي ((كين گاراكو))در ايالت خار خار(در جنوب درياچه زريوار مريوان)،كيتاكي(كو)فرمانفرماي ((اورياكو))محتملا درايالت خارخار،ماشداكوفرمانفرماي ((آندير پاتيانو ))(شرق آذربايجان- اما به نظر دياكونوف قزوين)، ((زاردوكو))فرمانفرماي خارزيانو در نزديكي زنجان ،(( ماشداكو))فرمانفرماي آرات پاتو (آرات پاتي)- آرت وت منابع ارمني و اردبيل كنوني- ،((كاراكو))فرمانفرماي ((اوريكاتو))در ايالت خارخار(31).
اين اسمي به پسوند ((كو)) كه در اصل يك پسوند هورياني است ختم مي شوند. و بر اين اساس است كه وجود عناصر هوري در ميان ماننا و مادي هاي نخستين يا به عبارتي ديگر ماديهاي آسياني مورد قبول دانشمنداني چون دياكونوف و كامرون قرار گرفته است. باستان شناس ايراني دكتر حسن طلايي قبول مي كند كه هوري ها در بر پايي دولت ماننا دخيل بوده اند(32).
در سرزمين ماننا به غير از گوتي ها، لولوبي ها، هوري ها و توروكي ها قبايل ديگري زندگي مي كردند كه الواح آشوري آن ها را ((مسيان))، ((داليان))، ((تئورليان))، ((سونبيان)) و ((كمورديان)) ناميده اند. اسامي ايالت هاي ماننايي غالبا با اسامي قبايل مذكور مطابقت دارد (مانند مسيان،سونبيان و داليان). ايالت هاي ديگر ماننا كه ظاهرا قلمرو ارضي و اهميت بيشتري داشته و پادشاهان قدرتمند –اما زير دست – بر آنها حكومت داشته و فرمانبر پادشاهان ماننا بودند عبارتند از: زيكرتو (در حد فاصل ميانه تا اردبيل)، آنديا (در حد فاصل ميانه تا زنجان )، اوئيش ديش (در حدود مراغه)، سوريگاش(احتمالا بانه) آلا برياو كارالا (در بالاي زاب صغير-در حدود بيجار و تكاب )، گيزيل بوندا(قافلان كوه)، گيلزان(كرانه غربي در ياچه اروميه)، زاموآ (كرانه جنوبي در ياچه اروميه و حوضه رود جغتو)ايالت وسيع زاموآ كه آشوري ها از آن با نام ((لولومه))(لولوبي)نيز ياد كرده انددر آغاز (قرن نهم ق.م)خود از چند واحد مستقل سياسي ماننا حاررانا، مسي و ماننا تشكيل شده بود كه بعد از تفوق مانناها اين واحد هاي مستقل فرمانبردار ماننا شدند.
سرزمين ((ديااكو))(ديوك منابع يوناني)نيز كه احتمال داده مي شود در بخش علياي دره قزل اوزن بوده باشد تابع ماننا بود. منابع آشوري به صراحت دايااوكو(ديااكو)را حاكمي زير دست ماننا (شكين مات ماننايي)مي نامند. در قرن هفتم قبل از ميلاد چهره شگفت سكاها در آذزبايجان پديدار شد. آن ها بدوا به عنوان متحدان مانناها در جوار اين سرزمين سكني كردند آخشتري پادشاه ماننا به كمك آنها توانست شهر((شاررو ايقبي )) در شمال غربي ايران را كه محل پرورش اسبان پر آوازه بود از دست آشوري ها خارج كند.سرزميني كه سكاها در آنجا رحل اقامت افكندند به دريافت دياكونوف در دره رود ارس و حوالي شهر گنجه بوده است. آشوري ها از سكاها با نام ((ايشكوزاي)) (ايشقوز) ياد كرده اندو استرابون در جغرافياي خود از سرزمين سكاها در آذربايجان با عنوان ((سكاسنا)) (سكاسن- شاكاشن) نام برده است. برخي از پژوهشگران كه مقاصد خاصي را دنبال كرده اند (مانند گيرشمن) گمان دارند كه اين سكاها از سكاهاي هندواروپايي بوده اند. آن ها محل سكونت سكاهاي مهاجر(مهاجم) به سرزمين ماننا را ناحيه سقز و نام سقز را نيز ماخوذ از نام آن ها دانسته و بخشي از گنجينه گرانبهاي زيويه (زيبياي منابع آشوري را به اين قوم نسبت داده اند. اما نكته ظريفي وجود دارد كه دريافت هند و اروپايي بودن اين سكاها را مخدوش مي كند. از روايت هردوت در مورد سكاهايي كه با داريوش جنگيدند اين نكته احراز مي شود كه اين ((سكاهاي پادشاهي))بودند كه به سرزمين ماد (و في الواقع ماننا)) حمله كرده و 28 سال بر آن فرماند راندند. قطع نظر از تفسيري كه بايد در درستي و يا نادرستي غلبه سكاها بر سرزمين ماد بر اساس داده هاي الواح آشوري و كتاب تورات كرد و اين خارج از موضوع مقاله ماست، اين نكته كه ((سكاهاي پادشاهي)) از نژاد زرد بوده اند در نوشته ((بقراط)) محفوظ است(33). بنا براين ،طبق گزارش بقراط و تعريفي كه از سفيد پوست بودن هندواروپايي ها شده، به هيچ عنوان نمي توان سكاها (= ايشكوزي ها)ي مهاجر يا مهاجم به سرزمين ماننا را هند واروپايي تلقي كرد..ذكر نوشته حسن پيرنيا در اين موضوع خالي از فايده نيست. وي مي نويسد: (( ظن قوي اين است، كه سارمات ها و سكنه سكائيه قديم، يعني فلاحين سكائي، آرياني بوده اند، ولي سكاهاي پادشاهي كه بعد تر به اين سرزمين آمده و بر سكائيه قديم مسلط شده اند، از نژاد توراني آلتائي به شمار مي آيند .بقراط راجع به سكاها گويد، كه اينها جز به خودشان به مردمي شباهت ندارند، رنگ پوستشان زرد و تنشان ثمين است وچون ريش ندارند مردانشان شبيه زنان اند… اينان دشمنان يوناني ها بوده اند و اينان نيز در نيمه دوم قرن هفتم ق.م به ماد (بخوانيد:ماننا) و ارمنستان (بخوانيد:اورارتو) و كاپادوكيه (اورارتو) ايلغار كردند)) (34).
دولت هاي ماننا و اورارتو و ايشكوز پس از سقوط قطعي آشور در زمان پادشاهي ((آشور – اوباليت دوم)) (609-614ق.م) به دست بابلي ها و مادها در طي سالهاي 610تا 590 قبل از ميلاد مطيع پادشاهي جديدالتاسيس((ماد))شدند. در سال 593ق.م يك منبع شرق باستان (كتاب ارمياي نبي) از سه پادشاهي ماننا، اورارتو و ايشكوز – براي آخرين بار – ياد مي كند و آن ها را تابع ماد ولي خود مختار مي شمارد (35). سال 593 ق.م مقارن است با پادشاهي كياكسار مادي كه بين سالهاي 585-625ق.م فرمانروايي داشته و پس از او ((ايشتوويگو))(يا آستياك) آخرين پادشاه ماد به مدت 35 سال حكومت كرده است. از آنجايي كه از دوره حكومت مادها به طور كلي هيچ نوشته اي بر جاي نمانده، نمي دانيم كه خودمختاري پادشاهي هاي سه گانه ما تا چه تاريخي ادامه يافته است. بديهي است كه در اين مدت كوتاه حوزه هاي سكونتي اورارتوها و ماننا ها و ايشكوزها نمي توانسته است شاهد تحولات و دگرگوني هاي اساسي قومي و زباني بوده باشد زيرا كه اين تحول در سرزمين هاي مفتوحه ديگر به دست مادها يعني آشور و آسياي صغير صورت نگرفته و مورد مشابهي نيز در تاريخ منطقه سراغ نداريم. بنابراين زبانهايي كه در آذربايجان و به ويژه در حوزه غربي آن تكلم مي شده از قبيل گوتي، لولوبي، هوري، ماننايي و اورارتويي (كه با زبان هوري قرابت داشت) و مهري يا مهراني (كه اطلاعي از ماهيت اين زبان نداريم) مي بايد قرن ها به حيات خود ادامه داده باشند. برخي از محققان باور دارند كه زبان ((اودين ها)) در شمال ارس بازمانده زبان گوتي هاست(36).پس از روي كار آمدن هخامنشيان در سال 550 قبل از ميلاد سرزمين ماننا و ايشكوز علي الظاهر تحت نام ((ماد)) در تركيب امپراتوري قرار گرفت و از اين تاريخ به بعد ظاهرا ماننا ئيان نيز ((مادي)) خوانده شدند. گمان مي رود كه مراد از ((اورتوكوريبانتي ها))تواريخ هردوت ساكنان پادشاهي ايشكورز باشد كه به روايت او جزو ساتراپ نشين ماد بوده اند. در مورد سرنوشت اورارتوها مي توان گفت كه در دوره هخامنشي اين سرزمين به واسطه قدرت گرفتن يكي از چهار عنصر قومي ساكن در آن به نام ((ارمن)) در سنگ نبشته هاي داريوش((آرمنيا)) خوانده شده ولي هردوت از اورارتوها همچنان به نام ((آلارودي ها)) ياد كرده است. ((آلارودي ها)) (اورارتوها)، هوري ها، ايبدي ها (گرجيان) و ارمن چهار عنصر تشكيل دهنده پادشاهي اورارتو بودند كه در دوره شكوفايي و اقتدار اين پادشاهي، اورارتو (خالدي ها) و هوري ها بر دو عنصر ديگر تفوق و برتري داشتند و زبان رسمي و اداري پادشاهي كه در بيش از چهارصد كتيبه به جاي مانده از آن ها منعكس شده به هوري نزديك است.
درباره قلمرو ارضي اين امپراتوري در آذربايجان روز به روز اطلاعات ما بيشتر مي شود و هم اينك معلوم شده است وسعت اين امپراتوري در شرق تا درياي خزر ممتد بوده و بخش هاي عمده اي از شرق و مركز آذربايجان آن در قلمرو حكومتي اورارتوها قرار داشته است(37).
در غرب آذربايجان ايالت هاي خوبوشكيه و سانگي بوتو (شهرهاي كنوني قطور،خوي و مرند) به مدت دوقرن كاملا تحت تسلط اورارتو ها بوده اند. موقعيت ايالت خوبوشكيه كه بعد ها از آن به عنوان كشوري مستقل در كنار اورارتووماننا و ماد نام برده شده است دقيقا معلوم نيست. دياكونوف آن را در دره رود بختان- جنوب درياچه وان مي داند ولي در نقشه هايي كه اخيرا منتشر شده خوبوشكيه در نزديكي جنوب غربي درياچه اروميه ودر حدود اشنويه نشان داده شده است (به نقشه مربوط رجوع كنيد). در خوبوشكيه سه عنصر قومي گوتي، هوري و اورارتويي نفوذ داشتند(38).
از شهرهاي مهم اورارتويي واقع در غرب آذربايجان (و دقيقادر اراضي آذربايجان) مي توان از شهر ((اولخو)) (اولهو) كه مهمترين شهر ايالت ((سانگي بوتو)) بوده نام برد. اطراف اولخو يكپارچه باغهاي شكوفان و تاكستان و مرتع سر سبزبود. موقعيت اين شهر را برخي با شهر خوي منطبق مي دانند كه تطبيق نابجايي نيست. اما اخيرا اولخو را همان محوطه وسيع اورارتويي ليوار در 19 كيلومتري شمال غرب مرند شناسايي كرده اند (39).
اگر قبول كنيم كه ((الوخين)) كتيبه توكولتي نينورتاي اول (اواسط قرن سيزدهم ق.م) همان ((اولخو))كتيبه هاي سارگون دوم (در اواخر قرن هشتم ق.م)است در اين صورت شهر ها (كشورها)ي شاريند (زرند) و مهري (نهري) را نيز بايد در حول و حوش خوي ويا مرند جستجو كرد.در ضمن مردم يا قبيله اي كه در لوحه هاي آشوري به نام ((اوكوماني)) و همراه با نام گوتيان برده شده اندمي بايد مردم شهر (كشور)هاي مذكور بوده باشند. اي.م دياكونوف محل سكونت ((اوكومانيان ))رادر دره زاب بزرگ يعني در نزديكي هاي اشنويه و پيرانشهر مي داند اما محتمل است كه حدس او درست نباشد و اين قبيله را چنانكه گفته شد در حول و حوش خوي يا مرند بايد جستجو كرد. سرزمين اوكوماني(اوقومني به املاي مجيدزاده)در اواسط قرن سيزدهم قبل از ميلاد مورد حمله توكولتي نينورتاي اول قرار گرفت و با وجود مقاومتي كه مدافعان شهر از خود نشان دادند شهروندان اوكوماني مجبور به قبول شكست و تسليم شدند. به فرمان پادشاه آشور شهر با خاك يكسان كردند و اجساد كشته شدگان را در برابر دروازه اصلي شهر بر انباشتند و ((ابولي))فرمانرواي شهر به همراه برجستگان شهر در غل و زنجير به آشور برده شدند، اما پس از سوگند وفاداري به سرزمين خويش بازگشتند(40).
شهر مقدس ، مشهور و ثروتمند موساسيرنيز از شهرهاي اورارتويي غرب آذربايجان مي باشد. اين شهر كه در بخش علياي زاب بزرگ قرار داشته ((دياكونوف:162)) به احتمال قوي ازشهرهاي خوبوشكيه و به احتمال ضعيف از شهرهاي گيلزان بوده است.تاكيدبر اين نكته كه اين شهر علي الاصول مي بايددر نزديكي شهر اشنويه بوده باشد از محل قرار گرفتن ((استل كله شين)) در ارتفاعات اشنويه (41) و مضمون آن احراز مي شود. در استل كله شين كه به دو زبان اورارتويي وآشوري نوشته شده و مربوط به ايشپويني پسر ساردوري پادشاه اورارتو (824-816ق.م)مي باشد گفته مي شود: (( شاه جهان، شاه نائيري، سروربزرگ شهر توشپا، و منووآ پسر او نزد خداي خالدي به شهر موساسير، به معبد مرتفعي كه براي خداي خالدي بنا كرده بود ند، آمدند، ايشپويني كتيبه اي بر آن بر پا داشت)). اين كتيبه اي كه بر پا داشته شده ((استل كله شين)) است و شهر موساسير را بايد در دامنه هاي اطراف آن جستجو كرد ،يعني در دامنه هاي ارتفاعات اشنويه كه نامش يادگاري است از كشور باستاني اشنوناك.
مادها بر اساس گزارش هردوت به شش قبيله تقسيم مي شدند: بوسيان، پارتاكنيان، استروخانيان، اريزانتيان، بوديان و مغ ها (MAGOI). از ميان شش قبيله مذكور تنها مغ ها كه به تصديق اكثريت قريب به اتفاقي از محققان قبيله اي غيرهندواروپايي بودند(42). توانستند در شرق آذربايجان اسكان يابند و اسكان آن ها نيز قرن ها پس از مادها و آن هم در دوره ساسانيان احراز مي شود، بنابراين به طور قاطع مي توان گفت كه در نيمه دوم هزاره اول قبل از ميلاد تا آغاز سده هاي نخستين ميلادي در تركيب قومي و جمعيتي كل آذربايجان و به ويژه نيمه غربي آن تحول عمده اي صورت نگرفته و اين سرزمين بالكل سرزميني آسياني (خزري) باقيمانده است. پس از فروپاشي امپراتوري هخامنشي و روي كار آمدن سلوكيان سرزمين ماد باستاني به دو قسمت تقسيم شد. ماد خرد(ماد آتروپاتن) و ماد بزرگ. ماد آتروپاتن (آذربايجان) تنها بخش از قلمرو امپراتوري هخامنشي است كه از هجوم يونانيان در امان ماند و با حفظ استقلال خود تسليم هلنيسم نشد .اين حادثه عظيم تاريخي نيز در حفظ اصالت و ماهيت قوم ها و جمعيت هاي ساكن آذربايجان اثر مثبت گذاشت. در حالي كه ماد بزرگ و سراسر قلمرو امپراتوري و به ويژه ناحيه پارس دچار تحولات و دگرگوني هاي جمعيتي شدند.
در تركيب جمعيت هاي ساكن در ماد آتروپاتن در قرن چهارم قبل از ميلاد علاوه بر بازماندگان گوتي ها، لولوبي ها،هوري ها(ماتينيان)و ماننائيان، جمعيت هاي كاسپي و كادوسي و ساكسني (سكاسنيان = سكاها) نيز شركت داشتند. كاسپيان و كادوسيان و ساكسنيان و آلبان ها در نبرد نهايي و سرنوشت ساز گائوگامل كه طومار امپراتوري هخامنشي را پيچيد به اتفاق مادي ها و تحت فرماندهي آتروپارت فرمانرواي ماد شركت داشتند. (43). پس از شكست داريوش سوم و انهزام دولت هخامنشي، دولت ماد آتروپاتن تأسيس شد و جمعيت هاي مذكور منهاي آلبانيايي ها در تركيب اين دولت به صورت تابع اما نيمه مستقل باقي ماندند. اين نكته كه در هيچ يك از كتيبه هاي رسمي پادشاهان هخامنشي سرزمين كادوسيان و كاسپيان يعني نواحي شرقي آذربايجان را جزو اراضي تابع ايشان نمي شمارد بسيار حائز اهميت است. وجود قبيله اي از سكاسنيان به نام ماساگت ها (ماساژت ها) در جنوب دربند و شمال شابران كه جغرافيدانان مسلمان از محل سكونت آن ها به عنوان ((مسقط))( مسكوت))يادكرده اند نشان مي دهد كه مدت يك هزاره (ده قرن)نيز براي تغير ماهيت يك قوم يا قبيله كفايت نمي كند.قبيله مسكوت يا ماساگت همان قبيله اي است كه كوروش در برخورد نظامي با آنها زماني كه تحت فرمانروايي زني به نام تومروس (صورت امروزي : تامارا)بودند، كشته شد.
سرزمين كثير المله آتروپاتن و دولت مستقل آلبانيا در شمال آتروپاتن به دفعات مورد حمله رومي ها و پارت ها قرار گرفتند. استرابون در اوايل سده اول ميلادي گزارش كرده است كه ((ارمني ها و پارتي ها زود زود كشور آتروپاتن را دستخوش ويراني مي كنند، اما آن ها مقاومت كرده، اراضي خود را باز پس مي گيرند. به عنوان مثال زماني كه ارامنه تحت حاكميت رومي ها در آمدند، آترو پاتني ها، سيمباكا (سيمباسه) را به تصرف در آوردند و ارامنه با سزار پيمان دوستي و آشتي بستند. در عين حال كوشيدند تا پارتي هارا نيز قانع كنند)) (45).استرابون در گزارش خود از طوايف ساكن كوهستاني ماد آتروپاتن به نام هاي ((كادوسي))، آماردها، تاپير ها، كيرتي ها (كورتي ها؟) و مردمان ديگري كه با كوچ نشيني و چپاولگري روزگار مي گذرانند، ياد كرده است (46).همه قبايل و طوايفي كه در اينجا نام برده شده به تصديق قاطبه دانشمندان و محققان عناصر غير هندواروپايي و به عبارت درست عناصر كاسپي (آسياني) بوده اند(47).ما در بررسي تاريخ پنج هزار ساله غرب آذربايجان و در مفهوم عام آذربايجان ملاحظه مي كنيم كه از سپيده دم تاريخ تا آغاز نخستين سده هاي ميلادي عناصر قومي گوتي، لولوبي، سوباري، هوري، توروكي، كاسي(كاسپي)، كادوسي، ايشكوزي ياسكاسني و ماننايي در قالب دولت هاي مختلف تحت عناوين آرتا، گوتيوم، لولوبيم. توروكوم، سوبارتوم، ميتاني(ماتياني)، هيتي(هاتي)، اورارتو،مانناي، ايشكوزاي، ماد، آتروپاتن و آلباني زندگي متكامل و سازمان يافته اي را سپري كرده اند و در اين مدت بسيار طولاني هيچ تغير عمده اي در ماهيت قومي و زباني اين ملل به وجود نيامده و منطقه مورد مطالعه ما كما كان منطقه اي آسياني با زبان هاي متنوعي كه همه آنها از نوع التصاقي بوده باقي مانده است.اگر بپذيريم كه مراد از ايشكوزاي آشوري ((ايچ غوزها))بوده اند، بعد توروكوها اين دومين عنصر ترك است كه قبل از ميلاد به تركيب ساكنان اين خطه بزرگ افزوده شده استبا قيد اين نكته كه عناصر ديگر به تعبيري عناصر پروتوتورك بوده اند. روايت هردوت از هجوم سكاها به سرزمين ماننا (مادبعدي) و توصيف بقراط از((سكاها ي پادشاهي )) زرد پوست،گواه بي بديلي است كه دومين عنصر ترك در ناحيه اي كه ا سترابون از آن با عنوان ((سكاسنا)) ياد كرده استاسكان يافته اند. بي گمان ايشكوزاي منابع آشوري كه در تورات تحريف شده و تحت عنوان ((اشكناز))ودر كنار نام منني ((ماننا)) و آرارات (اورارتو) ذكر شده، با سرزمين سكاسنا (يا ساكسنيان) در ارتباط است. درباره ليستي كه استرابون در آغاز سده اول ميلادي از طوايف كوهستاني ساكن در آتروپاتن ارائه كرده ذكر نكته اي ضرورت مي نمايد.
اگر بپذيريم كه مراد از كيرتي ها همان كردهاي امروزي اند قبول كرده ايم كيرتي ها (كورتي ها؟)ي آسياني بعد از گذشت پنج هزار سال از تاريخ منطقه در نخستين سالهاي ميلادي در كوهستانهاي آتروپاتن ظاهر شده اند. درباره ريشه تاريخي كردها در كرديتان امروزي و آتروپاتن تاريخي بايد گفته شود كه (( تا همين اواخر گفته مي شد كه كردها نواده ((كاردوخياني)) هستند كه در سال 401ق.م گزنفون فرمانده هزار نفر يوناني ،هنگام عقب نشيني تاريخي خود از ايران به يونان آنها را ديده و با آنها برخورد كرده است. امادر اين اواخر اين نظر تغيير پيدا كرد و اطلاعات تازه اي كه در اين مورد به دست آمد سبب شد كه كردها را در دو شاخه بر حسب ارتباطي كه با كلمه ((كاردوخويي )) دارند به قرار زير مورد مطالعه قرار دهند: يك شاخه كه مي گويند ((كاردوخيان)) ريشه آريايي ندارندو ديگر آنكه كورتي ها يا كاردوخياني كه در قسمت شرق سرزمين كاردوخيان زندگي مي كنند نياكان كردهاي امروزي اند … و نيز روشن شده است كه كردها آريايي نيستند و فقط زبان آنها به گروه زبان هاي آريايي وابسته است (47). آكادميسين ((مارM ARR)) معتقد است كه اسم ((كاردوخي ))خود مويد اين نظريه است كه اين قوم (كاردوخي ها) با اورارتويي ها كه خود را خالدي مي خواندند داراي يك ريشه نژادي هستند منتها زبان قديمي رأن ها ،بعد ها به هندواروپايي تغيير يافت.اما در مورد ارتباط كورتي ها و كاردوخيان ((مارMARR))معتقد است كه اظهار نظر در اين مورد بسيار مشكل است(48). لازم به ذكر است كه محل برخورد گزنفون با ((كاردوخيان))در شمال كوهستاني عراق و به تحقيق در شمال شهر اربيل جايي كه به ارمنستان ختم مي شده ،بوده است (49). گزارش استرابون هم چنين اين معني را تصديق مي كند كه مرزهاي غربي آتروپاتن تا شهر اربيل در شمال عراق ممتد بوده است.بسيار جالب توجه است كه در گزارش گزنفون از موجوديت خالدي ها ((اورارتويي ها)) در حدود ارمنستان سخن رفته است. وي درگزارش خود مي گويد كه با قشوني كه مركب از ارامنه و ميگدونيان و خالدي ها ((chaldeens )) در آن سوي رودي كه ولايت كردوك ها را از ارمنستان جدا مي كرد روبرو شدند (50). اين سند تاريخي نشان مي دهد كه با تغيير دولت ها ملت ها تغيير نمي كنند و اورارتوهاي هوري تبار و آسياني زبان هنوز با گذشت قريب به 10 قرن از ظهور و سقوط شان در تاريخ به عنوان دولت و امپراتوري، هنوز با نام خداي مورد احترامشان ((خالدي))در صحنه تاريخ حضور دارند. مصداق ديگر اين موضوع كاسي ها هستند كه با گذشت يك هزاره ازسقوطشان در تاريخ به عنوان امپراتوري و گذشت دوهزاره از حضورشان به عنوان قومي فعال در تاريخ شرق ميانه ، در قرن چهارم قبل از ميلاد در سرزميني كه ازدير باز به نام آن ((كاشن)) خوانده مي شد، با نام كيسن(Kissean) و كوسي (Kossean) يا كوسايوي با اسكندر مقدوني درگير شدند و اسكندر براي گذر از سرزمين آن ها مجبور به برخورد نظامي شد. و ميتاني را فراموش نكنيم كه پس از گذشت بيش از يك هزاره از سقوطشان به عنوان امپراطوري، در قرن اول ميلادي با نام ماتياني به عنوان همسايه جنوبي آتروپاتن در جغرافياي استرابون معرفي مي شود و درياچه اروميه نيز به نام آنها ماتياني خوانده مي شود.