21 Kas 2008

آذربایجان سخن می گوید،تو نیز سخن بگو،شلیک نکن!-فرزاد صمدلی

آذربایجان سخن می گوید, تو نیز سخن بگو، شلیک نکن! - فرزاد صمدلي
ملت آذربایجان لب به سخن گشوده است….و چه فصاحت و بلاغتی دارد این ملت کبیر و کهن !
در نزد فرد فرد ملت آذربایجان و تک تک تورکان سرزمین آتشها، گلوی حق گو، قلم حق نگار و سلاح حق بان مقدس است. حضور بارز این سه عنصر را به راحتی میتوان در اشعار، حکایتها و ماهنی های آذربایجان مشاهده کرد. آذربایجان در یک سو عاشقانه هایی به لطافت لیلی و مجنون را زمزمه می کند و از سوی دیگر حماسه هایی را به صلابت کوراوغو فریاد می کشد. غایت تاریخ آذربایجان، حرکت در راستای دفاع از شرافت و حریت است.شیوه آذربایجان در تحقق این آرمانها چیست؟!
شهید سعید سلماسی، اندیشمند، چریک و شاعر انقلاب کبیر مشروطیت، قریب به صد سال پیش، مبارزه ملت آذربایجان را در سه حلقه آتشین طبقه بندی کرده است:
- اودلو سوز (کلام آتشین)- اودلو قلم (قلم آتشین)- اودلو سیلاح (سلاح آتشین)
شواهد موجود مبین آن است که حرکت ملی آذربایجان مرحله اول را طی کرده و اکنون در درون حلقه آتشین دوم در حال حرکت است. این بدان معنا نیست که کلام آتشین به سردی خواهد گرایید. بلکه اکنون گلوهای آتشین و قلم های شعله ور، یکجا بر علیه آپارتاید، ارتجاع و استبداد در حال زبانه کشیدن هستند. سئوال اینجاست که ملت آذربایجان در کدامین مرحله از حلقه قلم آتشین جای گرفته است؟!
آذربایجانی که طی دهها سال گذشته سر و تن را بصورت شجاعانه ای فدای دردهای ایران کرده بود و خود بی نصیب ازکامیابی، تنها نظاره گر دردمند کشتار فرزندها و تاراج ثروتهای ملی به دست خودکامگان گردیده بود، در صدها شب شعر، دهها نشریه دانشجویی و یا کثیرالانتشار، دهها طومار کثیرالامضاء، دهها قورولتای ملی (تولد بابک، روز مشروطیت، شهادت خیابانی، وفات صفرخان، شهادت ستارخان، شهادت زهتابی، روز زبان مادری، یادبود نسل کشی خوجالی،…)،… سخن گفت و حقوق آسمانی، انسانی، ملی و قومی خود را به آرامی و به لطافت برزبان آورد و به گونه ای محترمانه و حتی با آزرمی کودکانه از حاکمان تمنا کرد که لمپنیسم را فراموش کنید، دست از تحقیر زبان و فرهنگ و تاریخ دیگر اقوام و ملل این سرزمین بردارید، دوران نژاد پرستی و کوکلوس کلن بازی به سر آمده است، به تحریف وقیحانه تاریخش خاتمه دهید، اقتصاد بی مثالش را به بهای شکوفایی کویر از خاک به خاکستر تبدیل نکنید، داشناکهای قاتل ارمنی را در قتل عزیزانش در انسوی ارس یاری ندهید…
اما شما در برابر این همه نزاکت و ادب چه کردید؟!
- بر شدت تحریف تاریخ و فرهنگ و هویت آذربایجان افزودید. گویی با دشمنان آذربایجان به مسابقه رفته اید. حتی در دشمنی با فرهنگ ملی ما، گوی سبقت را از ارامنه و روسهای مسیحی نیز روبودید،
- اقتصاد ما را سوزاندید، شهرهای ما را به روستا و روستاهای ما را به قبرستان تبدیل کردید،
- آذربایجان جنوبی را به مقتضای جهل و جعل خود، در درون ۱۲ استان، آذربایجانات ساختید،
- اسامی تورکی را ممنوع کردید و کوشیدید تا با تعیین اسامی فارسی، حتی کوهها و دشتها و رودهای ما را نیز در وطن خود بیگانه کنید،- صدها هزار تن از فرزندان آزادیخواه تورک را یا در زندانهای مختلف تحت نامهای متفاوت اعدام کردید و یا در جنگ ایران و عراق فدا و اسیرو معلول نمودید،
- قلعه مغرور بابک را با گسیل دهها هزار نیروی مسلح تبدیل به ساخلوی نظامی کردید تا مگر کوهستانها را نیز مطیع خود کنید،
- ماهی صفت نام بد نامی را مامور نثار بدترین فحشها به تورکها کردید و وقیحانه به نشان ملی هنر مفتخرش نمودید،
- در صدا وسیما هر چه توانستید از تورک و تاریخش بد گفتید و سریالهای موهن بر آنتن راندید،
- قتلهای زنجیره ای به راه انداختید و تمثال شرم آور دولتهای جهان شدید،
- در ۲۰ تیرماه ۱۳۷۸ دانشگاه تبریز را به رگبار بستید و دانشجویان را چون فاتحین به اسارت بردید،
- انسانها را در ملا عام به شلاق بستید، زنان را سنگسار کردید و دست بریدید و چشم کور کردید،
- قوپوز مظلوم آذربایجان را شکستید تا وافور مشئوم کرمان را جایگزینش کنید،
- در کتب مدارس، دانش آموزان معصوم آذربایجانی را علیه نژاد و تاریخ ملت با عظمت خود تعلیم دادید تا مگر به زعم خود تورکزاده را فارس کنید،
- در مهد کودکها، لانه عقرب براه انداختید، روح و جسم خردسالان ما را خبیثانه به نیش کژدم گرفتید، تا طفل آذربایجانی را از بدو سخن گفتن از زبان مادریش جدا کنید و بعبارتی هویت مادریش را به قتل برسانید،
- پای غیر بومیان را برای بیتوته در غرب آذربایجان بازکردید و دست خونین تروریستهای پژاک و پ ک ک را به روی ملت ما گشودید،
- بدترین بلاها و مصیبتها را بر سر میراث فرهنگی و تاریخی ما آوردید. بلایی که اشرف و محمود افغان نیز برسر تمدن و تاریخ ما نیاورده بودند،
- دست و تن مهران، این کودک هفت ساله تورک را به خاطر اینکه در اول مهر ماه سال ۱۳۸۴، خواستار آموزش به زبان مادریش شده بود را درروستای قیرمیزی خلیفه قوشاچای به زیر شلاق گرفتید،
- تورکان را در نشریه رسمی دولت ایران، بصورت بی شرمانه و حساب شده ای سوسک نجاست خوار توالتهای فارس نامیدید،
- شقیقه و چشم و سینه صدها معترض را به گلوله بستید و میخکهای سرخ وطن را در خونشان غلتان کردید،
- بیش از ده هزار نفر را فقط در سلسله قیامهای سال ۱۳۸۵ زندانی کردید،
- اساتید، خبرنگاران ، معلمان و وکلای خدمتگزار آذربایجان را به محبس بردید،
- انواع شکنجه های دلخراش را بر نور چشمیهای بابک و ستارخان و ثقه الاسلام و شریعتمداری روا داشتید و اکنون نیز روا می دارید،- فحاشان و قاتلان را یا ستودید و یا به آرامی تبرئه کرده روانه خارج ساختید،
- هنوز نیز دست از بی شرمی برنداشته اید و صدها تن از وارثان قیام عظیم ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ را، همزمان با نخستین سالگرد سلسله قیامهای خرداد ماه گذشته به زیر شلاق و دشنه گرفته اید و شکنجه های وحشیانه ایران باستان را بر تن و جان دردانگان وطن می ازمایید،
- شبانه به خانه های امن مردم هجوم می برید و در برابر چشمان گریان مادر، فرزند را شکنجه می دهید و به اسیری می برید،
- انسانهای هویت طلب را همراه با کتابهای هویت پرورشان می دزدید، تا مبادا مشعل رهایی روشنتر شود،
- حدیث جعل می کنید و مردان پارسی را از قول خاتم الانبیا روانه ثریا میکنید،
- ستارخان را دزد و شرور می نامید و تورکها را در ملاء عام یکبار عمربن عبدود و دگر بار بعنوان قاتل شهدای کربلا معرفی می کنید،
- …
این همه ستم را برای این روا می دارید که آذربایجان می گوید من تورکم و آزادی خواندن و نوشتن به زبان مادریم را می خواهم.
جوخه های اعدام شما به سوی ملت ما نشانه رفته اند. وحشیانی که در چهارم خرداد ماه ۱۳۸۵ بیش از ده انسان حریت طلب را فقط در شهر کوچک سولدوز در خون خود غلتاندند اشرفهای افغان روزگار امروزند. ایا برای فرونشاندن شهوت خون خود، باز هم خون می خواهید!؟
وای بر شما!
اکنون چگونه خواهید توانست در چشمان آتشین جوانان شعله ور آذربایجان نگاه کنید؟! خوب می دانید که به دلیل جنایتها و شقاوتهایتان، آذربایجان روز به روز بلکه ساعت به ساعت از ایران مملو از ستم و زجر و شکنجه شما در حال فاصله گرفتن است!
دستتان را بر آذربایجان دراز کرده اید. به سوی ملتی که پایه های بقای این کشور است شلیک میکنید. یقین بدانید که دروازه های جهنم را به روی خود گشوده اید… تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ… و این تنها تورکان آذربایجان و تورکمن و قشقایی و خلج و خوراسانی نیستند که از شما متنفرند، یقین بدانید که همه ایران علیه شما است.
از اقوام مختلف بگیرید تا اصناف متعدد!
با علمای دین چه کرده اید؟! آنها را نیز به اسارت و تبعید می برید. در بیداد گاه خود حکم می کنید که حجت الاسلام عظیمی باید خلع لباس شود. اما یقین بدانید که در نظر ملت رشید آذربایجان، لباس روحانیت بیش از هرکس دیگری شایسته و بایسته تن او است.
پول نفت را چه می کنید!؟ نفت بشکه ای ۷۰ دلار است. در طول تاریخ چنین بهای گزافی نداشته است. بودجه ملی ایران را صرف چه می کنید که این همه کارگر و معلم و راننده و دهقان، از فقر به خیابانها می ریزند و شما بدون کوچکترین درنگی چماق بر سر آنها می کوبید. چه کرده اید که اعلمی، این نماینده از فیلتر گذشته تبریز، در مجلس می ایستد و دولت را بخاطر سرکوب وحشیانه تورکها در سراسر آذربایجان، متهم به نقض بیش از ده اصل قانون اساسی می کند؟!
در هر کجای این مملکت آتشی در زبانه است
حبابهای متراکم قیام اکنون از کف دیگهای سنگی صبر ملتها در حال رها شدن در سطح جامعه است. باور کنیم که بوی انقلاب می آید و چگونه انقلاب نمی توان کرد وقتی که تبریز عزیز، تبریز حریت طلب، تبریز امیرخیز، شمشیر بابک را برداشته باشد، پوتینهای ستارخان را پوشیده باشد، قلم پیشه وری را در دست گرفته باشد و پای در جای پای خونین نابدل ها، سعادتی ها، مرضیه ها، صمدها، ساعدی ها، تبریزلی ها، زهتابی ها و فرزانه ها و همچنین عباس خانها، متین پورها، یکانلی ها و ائلمانها گذاشته و رایت قیام برافراشته باشد…
همه جهان صدای پر طنین قیام ملت ما را شنیده است، در محافل مهم دیپلماتیک دنیا از آینده آذربایجان جنوبی سخن می گویند، مدتی است که دولتهای اروپایی در مذاکرات خصوصی خود اصطلاح پرافتخار ملت آذربایجان جنوبی را زمزمه می کنند، ما در حال تولد هستیم و شما در حال مرگ، تولد ما به معنای تقویت صلح، امنیت و آزادی برای همه جهان و بخصوص برای ملتهای همسایه است.
در برابر طوفان قدرت وعصیان اراده ملت آذربایجان، جهان تعظیم کرده است. شما چه کودکانه و جنون آمیز دست و پا می زنید!
به چه می نازید؟!
به باتومها، چماقها، سلاحها، تانکها، توپها، جتهای جنگنده و دستگاه سرکوب غدار خود می نازید؟! بنازید که روسهای کمونیست نیز با آن همه عظمت و شوکت در برابر قیام ملت آذربایجان شمالی در ژانویه سیاه ۱۹۹۰، مثل کلوخ خرد شدند. اگرچه ارتش سرخ در وطن ما رودخانه های خون براه انداخت اما خود نیز دراین سیلاب خونین فرو غلتید و متلاشی شد. ما ملتی هستیم که اتحاد جماهیر شوروی را به زانو در آوردیم. حساب کارتان را داشته باشید.
می توانید تک تک هویت طلبان را ترور کنید و بکشید، اما ملت آذربایجان را چه خواهید کرد؟! باید که زندانی به بزرگی آذربایجان تدارک ببیند و آن موقع خواهید دید که ملت ما نیز سنگری به وسعت آذربایجان مهیا کرده است. پیشوایان ملی و دینی ملت آذربایجان اکثرا شهید شده اند و چه شهادتی.یا مثل قمر بنی هاشم و خورشید قصر جمهور قطعه قطعه شده اند و در هر زخم، مصممتر از همیشه از ایمان و اعتقاد و استقلال انسانی و ملی خود دفاع کرده اند و یا همانند ستارخان در سخت ترین زمان نبرد پیشنهاد بیگانگان را برای التجاء به غیر نپذیرفته و شگفتا در میان آتش و خون گفته اند که هفت دولت را به زیر بیرق آذربایجان در خواهند آورد!
ملت رشید آذربایجان اکنون پشتیبان دانشجو، کارگر، معلم، بازاری و دهقان هویت طلب خود است. به همین دلیل است که دژخمیان شما در قیام اخیر تبریز، صاحبان همه دربهای باز خانه ها و مغازه ها را زیر کتک و دشنام گرفتند. بدانید که آغوش این ملت همواره به روی فرزندان هویت طلبش باز است. مگرمی توان براحتی فرزند را از مادر و ناخن را از گوشت جدا کرد!؟
این ملت بدون آنکه تشکیلات منسجمی داشته باشد بصورت شگرفی منسجمتر از هر ملت متشکل دیگری حرکت می کند. یقین بدانید که بزودی این ملت منسجمترین و صمیمی ترین تشکیلات مقاومت جهان را خلق خواهد نمود. شما هرگز روموز دیسیپلین و حیات ملت تورک را کشف نخواهید کرد. دختر و پسر و زن و مرد این ملت، ضمن مکیدن شیر مادر، عشق به ناموس و وطن را در عروق خود دوانده است. اگر شما برای حفط قدرت نامشروع خود می جنگید، ما جانمان را فدای وطن و فدای فداکار وطن می کنیم. در نزد ما آذربایجان برترین ناموس است. جان انسان و جان جهان است.
خدای ما آزادی است
تاریخ وطن ما مملو از افتخار است. ما خود را فرزندان تومروس، آتیلا، گورشاد، دده قورقود، طغرل، آلپ ارسلان، ملکشاه، سلطان محمد فاتح، شاه اسماعیل، نادرشاه، عباس میرزا، رسولزاده، آتا تورک، پیشه وری، ائلچی بی… می دانیم. تاریخ ملت ما غیر قابل منازعه است. اراده ملی ما در فریادهای مردانه جواد خان و فرزندانش منعکس شده است آن موقع که بر فراز قلعه وطن رو به روسها و ارمنی ها فریاد کشید: اولمک وار دونمک یوخ!خوب می دانیم که فاشیزم امکان بازگشت واصلاح ندارد. شما در هر حرکت پلهای پشت سر خود را تخریب می کنید و چه شتابان به سوی سقوط نزدیک می شود!
به گواهی تاریخ بارها ایران در پرتگاه سقوط قرار گرفت و آذربایجان جانبازانه مانع این سقوط شد و شما هر بار در نهایت ناجوانمردی و عهد شکنی منجی خود را به درون چاه نژاد پرستی افکندید. ننگ بر شما باد!
اکنون مجددا در فکر طراحی پارک اتابک دیگری علیه فرزندان آذربایجان هستید. یپرمهای ارمنی را صدا کرده اید تا آزادی را به گلوله ببندند.اکنون اسارتگاههای شما پر از قهرمانان ملی آذربایجان است. عباس خان لسانی، ائلیاز یکانلی، سعید متین پور، ائلمان نوری، جلیل غنی لو و صدها هویت طلب حق پرست دیگر.
تمام آذربایجان را زندان کرده اید. اما روزی جای زندانی و زندان بان عوض خواهد شد. ظلم را از حد گذرانده اید. هر روز جنابت بر جنایت انباشته میکنید. جوانان را در تبریز به خاطر شنیدن موسیقی آذربایجانی به گلوله می بندید، دانش آموزان را در مدارس بازداشت می کنید، جوانان را در شکنجه گاهها دست و پا می شکنید…
بر شقیقه هویت طلبان کلت می گذارید و تهدید می کنید. به فکر خامتان چه آمده است؟! می پندارید که سکوت خواهیم کرد و سکون اختیار خواهیم نمود؟!
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانیگر ما ز سر بریده می ترسیدیم در مجلس عاشقان نمیرقصیدیم
خود بگوئید که از کدام گروه و مسلک هستید که کردارتان، کاملا تهی از آداب انسانی و اسلامی است!
اما بدانید که آذربایجان راه خود را انتخاب کرده است. هر طور که می خواهید زندگی کنید. اگر توانسیتد مملکتی برای خود حفظ کنید صلاحش را خود بدانید.
ما میخواهیم همچون کبوتری صلح طلب باقی بمانیم، نمی خواهیم چون پرنده شکاری شویم، نمی خواهیم از حلقه آتشین دوم خارج شویم، نمی خواهیم روزی بگویید که وای بر ما، آنها می خواستند کبوتر بمانند!
چکیج آلتیندا محقّر ازیلیر گونلرجه بیر دمیر پارچاسی بیر تیغ مهیب اولماق ایچین